یبارم نزدیک خونه جاریم بودیم شوهرم گفت انگشتراتو دربیار گذاشتم تو داشبورد نمیدونم هدفش چی بود شاید همیشه میخواد منو جلو بقی جوری جلوه بده ک براش مهم نیستم باورتون نمیشه رفتم خونه جاریم همینکه منو دید پاشد اونیکی انگشترشو دستش کرد اومد نشست .
شوهرم میگفت برا این گفتم انگشترتو دربیار چون میخواستی جیگر گوسفند کمک کنی تمیز کنی !!
نمیدونم با این مرد آینده ی خوبی دارم یا ن !!
اینم بگم تو ی خونه کلنگی ته شهر مستاجریم
اما جاریم اینا ۲۰ سال ازدواج کردن خونه و ماشین دارن .من فقط ۳ سال ازدواج کردم
ی سر بزنید تاپیکام بخونید حساسیتم نسبت ب جاریم عقلانیه؟؟
دیشب میخواستم بگم سفره بیارم یا ن .
نگاه ب جاریم انداخت بعد ب داشش.
داشش گفت آره کم کم بیار .
دو سه بارم پای سفره هی اسم جاریم میگفت بریز واس خودت .
میدونید ما خونواده سنتی هستیم مثلا من ۱۵ ساله شوهر خواهرمو ی آقا تنگ اسمش اضافه میکنم اما اینا ن خوشم از صمیمتشون نمیاد