مامانم خانوادشو به من که بچشم ترجیح میده ، و این کار چند بار انجام شده
من رو مادرم یه جور دیگه حساب کرده بودم
همیشه میگفت بچه هام از همه برام عزیزترن ، ولی الکی میگفت
اون اوایل خیلیی ناراحت شدم گریه کردم
خیلییی سعی کردم بهش بفهمونم خانوادش ( مادرش و خواهراش ) خیلیی ادمای نمک نشناسی هستن
ولی انگار خودش دوست نداره متوجه بشه
ولی راستش دیگه توان مقابله کردن ندارم
هرکاری میخواد بکنه بکنه
دیگه برام مهم نیس
تازه دارم معنی ازادیو میفهمم😅😂😁
آزادی فکری ، مغزی ، روحی