2777
2789

مثلا اومدن خواستگار و اینا 

خواهرم خواستگار اومده واسش خیلیم جدی شده ، نمیزاره به دوست خانوادگیمون بگیم 

به دوستای خودشم نگفته ، میگه بزارین بله برون بشه و جدی بشه قضیه بعد بگیم 


یبار یه خواستگار خیلیی خوب داشت دکتر بود پسره ، خدایی راست میگه تا به دوستش گفت نفهمیدیم چیشد کنسل شد کلا 

تازه خیلیم مشتاق بودن بیان 

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

2805

بله تجربه ثابت کرده کلاهیچی به هیچکی نگییییییین

مگه اونا هر چی میشه به شما میگن

همسر رسمی چو سونگ یون متاهل و متعهد変わりゆく状況の中, I never change, I just follow me信じるまま 気まま 進めばいい道の先さらに高く届くように火を独りで燃やし続け 高める闘志 Yeah枯れた木に再び芽を出す, leaves落ちたとしても変えられない, my dream影なんて後ろにいるだけの thing目の前暗くても「前」より明るい my street

اره منم چیزای مهم زندگیمو ب بقیه نمیگم خصوصا چیزی ک قطعی نشده

مسیحیان معتقدند ؛ مسلمانان و یهودیان اشتباه میکنند و یهودیان معتقدند ؛ مسیحیان و مسلمانان اشتباه میکنند و مسلمانان معتقدند ؛ مسیحیان و یهودیان اشتباه میکنند اما من معتقدم هر سه درست میگوند ... {جرج کارلین}

خواهرت عاقله واقعا 

ملت که نمیگن فلانی خواستگارش بود ردش کرد 

میگن حالا دختره ببین چه مسئله ای داشته که جور نشده 

کلا مردم حرف دوهزاری زیاد میزنن 

چیزی نگید قطعی که شد همه متوجه میشن 

تاپیکهایی پر از وایب مثبت برای کنکوری ها امیدوارم بخونید و استفاده ببرید...اگروسواس فکری دارید اولین تاپیکم رو بخونید برای مدتی در سایت نیستم لطفا درخواست ندید برای پرسیدن سوالات کنکوری ...روزها فکر من ایست و همه شب سخنم /که چرا غافل از احوال دل خویشتنم /از کجا امده ام امدنم بهر چه بود/به کجا میروم اخر ننمایی وطنم زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست /هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود /صحنه پیوسته ب جاست/ خرم آن نغمه که مردم بسپارندبه یاد                                                                                 باشد که یادم نرود گر تو نبودی من هیچ نبودم هیچ...! که تویی پروردگار عالمیان که تو جان منی و از تو گذر نیست مرا 

خواستگار مسئله مهمی برام نیست

و اهل پنهانکاری هم نیستم

مگر حس کنم واقعیت باعث آزردگی طرف مقابل میشه

مثلا یه نفر هست که روی طلا حساسه

همیشه بهش میگم بدل استفاده میکنم

اتفاق بدی پیش اومده؟ حس میکنی بدبخت شدی؟ یه لحظه صبر کن. از خودت دور شو. توی تاریخ دور شو. اتفاق هایی رو به یاد بیار که فکر میکردی ازشون زنده بیرون نمیایی. چی شد؟گذشت. به اتفاق هایی فکر کن که توی طول تاریخ برای آدمها پیش اومده.به جنگ به قحطی به بیماری ها. حالا توی جغرافیا از خودت دورشو. به کشورهای دیگه فکر کن. به آدمهای دیگه. دردت در مقایسه با دردهایی که بشر متحمل شده چقدر بزرگه؟ چقدر عمیقه؟ من اینجوری با مسائلی ناخوشایند برخورد میکنم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز