اول از همه خودم بگم من ۴سال اقدام طبیعی داشتم و باردار نمیشدم اولا زیاد برام مهم نبود ولی دیگ سال آخر خیلی بهم فشار اومد همیشه اشک تو چشام جمع میشد بی اراده اشکام میریختن بخاطر تلاشهای بی نتیجم
هر ماه شوهرم میگفت پس چرا دخملم و نگه نمیداری تو شکمت برام بیاریش 🙂
دیگ زدم به سیم آخرو رفتم یه متخصص با مطب شلوغ گرما و سرما رو به جون خریدم اینم بگم پیش این دکتر ده تومن سر سه ماه خرجم دراومد
و ماه دوم لترزول و آمپول اچ ام جی و اچ سی جی مصرف کردم به مامانم گفتم یه بیبی چک خوب بخر چون یک هفته مونده بود به موعد پریودم خواستم بزنم و خیال خودمو با بیبی منفی راحت کنم بعد بشینم گریه کنم از اول شروع کنم
من که رفتم دستشویی و بیبی چک نواری و زدم تو طرف ادرار با خواهرم همینجوری نگا میکردیم خواهرم میگفت ای خدا مثبت بشه منم گفتم ببین حالا ما از اون شانسا نداریم منفی میشه یه خط افتاد قیافم وا رفت😑 بعدش کم کم دیدم داره یه خط دیگ هم ظاهر میشه گفتم من توهم میزنم خواهر توام میبینی ؟ گفت اره ای جانم مبارک باشههه
دوتایی رفتیم به مامانم نشون دادیم همون ساعت رفتم آزمایش بتا اونم مثبت شد😍 بعد ازظهرش رفتم پیش دکتر گفت مبارکه به شوهرم گفتم میگفت دروغ نگو سرکارم میزاری اونم باور نمیکرد چون همیشه منفی بود آزمایشام
خلاصه اگه حوصله دارین تعریف کنید منتظرا هم امیدشون و از دست ندن