یه پسری بود همسایمونه
سر خیابون مغازه دارن
و من هرزگاهی خرید میکردم
ایشون توی برخورد با من شوخ ، با لبخند و مهربون رفتار میکردن
و نگاه های عمیق عاشقونه بهم میکرد ( نگاه داریم تا نگاه )
ظاهر ، تیپ ، وضعیت مالی خانواده و ... همه در یک سطح هستیم
( ریا نشه باطن من بهتره )
من یواش یواش ازش خوشم اوومد
و مدت طولانی من فروشگاه اینا میرفتم
منم طرز برخوردم در عین سنگینی و وقار ، نشون میدادم ازت بدم نمیاد و یه لبخند خییلی کم و کوتاهی داشتم
ولی یک بار به مغازشون رفتم دیدم ایشون کلا شخصیتشون اینجوره با زن و دخترای جوون راحت حرف میزنه لبخند و به هر دختر و زن جوون ، نگاه های عمیق عاشقونه میکنه ( ببین نگاه ها عاشقونه ها ، الکی نمیگم )
منم با خودم گفتم این ادم ، به تو حسی نداره
هیزه و مشخص بود انکار با اینکارا مشتری جلب میکنه ..
تا دخترا به هوای این بیان خرید ..
، توی دلم گفتم این چند وقت دیگه ازدواج میکنه چون سنش بالای ۳۲ هست ، اونوقت تو دیگه مغازشون نیام مشخص میشه دوسش داشتم
یعنی با اینکه از هرجهتی توی یک شرایطیم ولی گفتم این با من ازدواج نمیکنه ، پس زودتر خودم بکشم کنار و نیام فروشگاهشون
من از عشق زیاد ، ترکش کردم
و اصلا اونجا دیگه نرفتم ، بعد چند ماه اتفاقی منو توی کوچه میدید پشتشو زود میکرد به من ، یا روشو میکرد اون ور ،
من بعد یک سال رفتم فروشگاهشون ، خییییلی سرد و بی تفاوت خودشو نشون میداد
فقط جواب سلام رو میگه
من از عشق زیادم ، ترکش کردم
چون میدونستم هیچ وقت سهم من نمیشه
زودتر ترکش کردم ضایع نشم
ولی هیچ توهینی بهش نکردم
رفتارم جوری نبود توهین امیز باشه
متوجه شدم عشقم یه طرفه است ، خودمو نجات دادم همین ..
ایشون تا منو میبینه پشتشو میکنه به من
رفتار من هیچ توهین نبود
این اقا چرا این کار رو میکنه ؟؟؟