شوهرم بهم گفت عکس عقدمو برات میفرستم

خر نشو،ذات خراب درست نمیشه، این اگه یک ذره شرف داشت بابت گوه هایی که خورده باید میوفتاد به پات خودش ماشین و داراییشو به نامت میزد که مطمئنت کنه پشیمونه و دیگه از این کثافتکاریا نمیکنه، آنقدر پرو و وقییحه خانوادشم عین خودشن، آیندتو تو این زندگی چیه واقعا؟!

الانم واسه پول جلز ولز میکنه، واقعا دوستت داشت اصلا سمت اینکار نمیرفت خودتو گول مزن، به یه هرزه فرصت نده بازم بازیت بده و عمر و جونیتو تباه کنه

الان باهاش چیکار کردید؟

یک ماهه که فهمیدم اونقدر بهم ریختم که نگو

شب ها خواب ندارم

کابوس میبینم

گاهی خوابشو میبینم

از آینده میترسم

از تنها موندن

خیلی گرمم و دارم اذیت میشم

هر چند دوسال بود از همه نظر منو عذاب میداد

اون تاپیکت گفتم که محل سگگگ نزار، اون شگردشه با تهدید با هر مضخرفی بره رو مخت که ازش بگذری

تا فهمیدم وکیل گرفتم و مهریه ام رو گذاشتم اجرا

وکیل بهش گفت خانمت مدرک داره و میخواد بابت رابطه ی نامشروع ازت شکایت کنه

بیا طلاقش بده و حضانت بچه هم بده و برو

به مشاور بگو اگه راست میگه پشیمونه منو دوست داره بیاد ماشینو خودش بزنه به نامم، حق حضانت فرزند و حق طلاقم بهم بده بهش فرصت دوباره بدم

فقط همین،وگرنه نه برگرد نه از سر و وراش بترس

دقیقآ منم گاهی که احساسم میزنه بالا میگم اگه ی ثانیه به من و بچه اش فکر می‌کرد این گوه رو نمی‌خورد

روزهای اول خیلی عذاب کشیدم

قرار بو د براش ی دست لباس بفرستم لباساشو بو کردم و بوسیدم

من خیلی دوسش داشتم و بهش وابسته بودم

ولی فرداش از خودم از اون بدم اومد که چرا واسه ی  خائن دلم رحم میاد اون بدترین بلا رو سرم آورده

بعدش ازش تا حد مرگ متنفر شدم

الانم ۹۰ درصد خاطره های بد تو ذهنمه

تو این ی ماه نابود شدم

داغونم

عوضی منو دخترشو به هیچی فروخت

اینجا اشتباه از زنهاست، شناخت کافی پیدا نمیکنن زرتی عقد میکنن، زرتی بچه میاد وسط، استارتر میگه از اون اول خیانت میکرد ,خب فرصت دادنش چی بود لهاین هرزه پنج سال؟ بچه آوردنش چی بود؟

خوده زنا اینارو پرو میکنن و فرصت میدن، وگرنه که به قول شما مجرد میمونن و انگل وار ادامه میدادن

وویس و چت و عکس

هر چند تو دادگاه شاید به جایی نمی‌رسید

ولی واسه تهدید خوب بود

خودشم شکه بود

من عادت نداشتم برم سر گوشیش 

خیلی بهش اعتماد داشتم 

خیلی زیاد 

با همه ی مشکوک زدناش

فکر نمی‌کرد بفهمم داره چه غلطی میکنه

من اشتباهم این بود عاشقش شدم و با مخالفت خانواده ام باهاش ازدواج کردم

من ی مهر طلبم و واقعآ وابسته اش شدم

تو تمام این سالها هم خودش و هم خانواده اش خیلی عذابم دادن

خو دیگه خودت میشناسیش چرا میترسی ؟ یا گول حرفاشو میخوری، دوسش دارم یعنی چی؟ چطور میتونی یکی آنقدر اشغاله دوست داشته باشی؟!

کاش نصف نصفش حداقل خودتو دوست داشتی

منم فهمیدم چه عوضیه که بهت. گفتم مصمم برو جلو، اینا همه شگردشه، حالا تهدید، مشاور هررر چیزی امتحان میکنند بره از مهریه،مشاور زنگ زد بگو شرطم فقط همینه، با دروغ و تهدید کاری پیش نمیبره فقط مدرک بیشتر دستم میده گوه بودنشو راحتتر ثابت کنم