پارتنرم فالوورم بود من یه پیج کاری دارم دایرکت بقیه میرفتمو ازشون میخواستم فالوم کنن اینم فالوورم بود خیلیییییا بهم پیشنهاد دادن دنیای مجازیه و ادمای لاشی دیگه ولی نخواستم چون بیرونم میرفتم از ادما میترسیدم
این یه سالی بود فالوورم بود من روش کراش بودم چون اهل کتاب و اینا بود فهمیدم که عاشق اکسشه که بهش خیانت کرده وقتی اینو فهمیدم دیگه روش کراش نبودم کمکش کردم رابطش با دختره درست بشه ولی دختره باز خیانت کرد
یه مدت درد و دل کرد و حرف زد فهمیدیم چیزایی که از یه رابطه میخوایم شبیه همه من چیزی نگفتم چون حتی از اونم میترسیدم
گفت میشه بیشتر اشنا بشیم یه مدت صحبت کنی باهام لطفا
منم گفتم مشکلی نیست ولی من با کسی رل و اینا نمیزنما گفت اوکیه فقط میخوام بیشتر صحبت کنی باهام
یه مدتم اینجوری گذشتو گفت من از یه دختری خوشم اومده گمونم عاشقش شدم میدونستم منو میگه
گفت مثلا اگه تو جاش بودی قبول میکردی منو اخه من قیافم خوب نیست من گفتم اره
بعد یه مدت گفت اون دختر خود تویی قول میدم هرگز ازت چیز جن.سی نخوام نه اینکه بدم بیاد ولی وقتی تو دلت نمیخواد هیچوقت حتی حرفشم نمیزنم تا وقتی ازدواج کنم باهات
قول میدم اون جوری بشم که تو میخوای هر کاری برات بکنم
فکر کردم دروغ میگه ولی راست گفت یک بارم حرف جنسی نزد
خودشو خیلیییی تغییر داد قبل اشنایی با من گل میکشید سیگار میکشید همرو ترک کرد هرکاری برام کرد حتی دیگه پیش رفیقاشم نمیره شایییید ۲ ماه یه بار بره
مادر و خواهرش میدونن
هر کاری میکنه که من لبخند بزنم هر کاری میکنه که با من وقت بگذرونه الان میمیرم براش