باورت میشه بدون خشم و کینه و خنثی نوشتمش
داغهایی که این مرد به دلم گذاشته و حسرتایی که به لطف ازدواج باهاش باید تا ابد حمل کنم از شمار خارجه
خودخواه و خودرای، بیتوجه به نیازها و خواستههای هرکسی جز خودش و ننه و خواهرش، هرچی اون میگه هروقت اون میگه انجام میشه. برای کوچکترین چیزها باید هزار بار بگم، بخوام، آخرم نکنه، یا وقتی بکنه که دیگه از بس بخاطرشون درخواست کردم دیگه به لعنت خدا نمیارزه
طلاقمم نداد بیهمهچیز! بین من و این ملعون خدا قضاوت کنه
من ازش نمیگذرم، خدای من ازش نگذره