داییم میگفت: رفته بودم از اداره راه برای یه روستای دور کار کنم با لودر،چند تا کارگر اونجا بودن گفتن اسمت چیه؟
گفتم فیروز، هی صدا میکردن فیروز فیروز، منم جواب نمیدادم، گفتم فیروز کیه؟ اسم من بهروزه
دوباره از فردا صدا میکردن بهروز بهروز، جواب نمیدادم، میگفتم بهروز کیه؟
گفتن دیگه مارو سرکار گزاشتی اسم واقعیت و بگو
منم گفتم : نوکرتون عبدالکریمه🤣
دوباره از فردا صدا میکردن عبدالکریم،عبدالکریم
جواب نمیدادم، عصبانی شدم گفتم عبدالکریم کیه
میگه من ۱۰روز اینارو ایسگا کردم
آخرش میگفتن هووووی لودر هوووو بیا اینجا😂