توروخداخواهرانه بگیدچیکارکنم...دیگه نه توان دارم ناهاردرست کنم نه شام صبح‌تاشب درازکشم دارم جون‌میدم ازبی حالی توشهرغریبم
میخوام اخرهفته برم پیش مامانم یک ماه بمونم برام غذادرست کنه ایشالله ازماه بعدبهتربشم بیام خونه خودم،خودم به خودم برسم ولی ازخونه خودم تامامانم حداقل۵ساعت فاصله داره ی شهردیگس
مادرشوهرم میگه نروبرات ضررداره توراه ماشین تکون تکون میخوره ولی مطمئنم اینکه هیچی نخورم ازهمچی بدتره
این چندماه هم ازبیرون غذاخونگی می گرفتیم دیگه خسته شدم
مادرشوهرتم دوره از شما؟
منم بخدا نابودم هنوز انقدر بی جون و بی حالم هنوز بعضی روزا تهوع دارم همش یه گوشه افتادم
خونه مامان من دوازده ساعت فاصله بود رفتم هیچی نشد نترس تنها راهت همینه بری تا ویارت بهتر شه
یکی رو بگیر ازت مراقبت کنه
چرا مادرشوهرت کمک حالت نیست
اگه خودت مشکل پزشکی نداشته باشی توی ماشین مشکلی نداره
من تودوران بارداری بیشترسفر میرفتم
خواهرم م اونجوری بود اتفاقا شهر غریب هم بود وقتی دکتر بهش گف وزن بچت کمه تو خطره به خودش اومد و زوری همه چی خورد مخصوصا قرص ویتامین های خارجی اثر داره اشتها رو باز میکنه
من تا ۵ ماه ویار سخت داشتم معدم آب روهم نگه نمیداشت توی شهر غریب دوتا بچه روی دستم جون دادم مثل جنازه افتاده بودم یه گوشه فقط به زور واسه بچه ها غذا میپختم خودمم که نمیتونستم بخورم چقدر سخت بود خدایا
منم از بیرون میگیرم
والا من اون موقع فاصله خونه ام تا خونه مامانم ۱۰دقیقه بود. ی بار نه گفتم نه اون چیزی برام درست کرد. فقط چند دفعه گفتم هوس فلان چیز کردم بعد یکی دوماه درست کرد...ی بارم ک ب مادر و مادرشوهرم گفتم هوس آش کردم هیچکدوم درست نکردن. خودم درست کردم...
پاشو برو خونه مامانت هیچی نمیشه. خیالت راحت
حتی اگه اونجام چیزی نتونی بخوری حداقل همدم داری
