بچه ها من چهار ماهه نامزد کردم اما چون پدر شوهرم از اول راضی نبود که نامزدم با من ازدواج کنه همیشه بهم تیکه میندازه وقتی میرم خونشون یا اذیتم میکنه با حرفاش الان در حدی مثلاً شوهرم اذیت میشه میگه که زود بریم سر خونه زندگیمون ما هم فعلاً پول عروسی گرفتن نداریم یکی دو سال طول میکشه تا پول عروسی رو جور کنیم به خاطر همین شوهرم میگه که بدون عروسی بریم سر خونه زندگیمون من هم موندم چیکار کنم واقعاً شوهرم توانایی عروسی گرفتن نداره پدر و مادرش هم از طرفی اذیتش میکنن پدر و مادرش که نه مادرش آدم خوبیه انصافاً ولی پدرش خیلی آدم بدیه خیلی واقعاً نمیدونم چیا بهش میگه به نامزدم اما میدونم که هی در مورد من غیبت میکنه بد میگه پشت سر من و باعث میشه که من از شیشه نامزدم بیفتم و نامزدم دیشب بهم گفت که اگه اینطوری پیش بره باعث میشه که ما طلاق بگیریم و خیلی اذیت میشه و نامزدم میگه از اونجایی که نمیخواد منو از دست بده و منو خیلی دوست داره میخواد که از خونشون جدا بشه زودی و از طرفی که پول عروسی گرفتن رو نداره و طول میکشه حدود یکی دوسال و تو این مدت حتما به طلاق ختم میشه کارمون ما توی این چهار ماه خیلی دعوا اینا داشتیم و همه و همه به خاطر دخالتهای پدرش و نیش و کناییهایی که میزد بهم بوده اقعاً منو خیلی اذیت میکنه خیلی به نظرتون چیکار کنم بچهها عروسی نگیرم؟یا چیکار کنم یه راهکار بهم بدین لطفااااا
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اتفاق بدی پیش اومده؟ حس میکنی بدبخت شدی؟ یه لحظه صبر کن. از خودت دور شو. توی تاریخ دور شو. اتفاق هایی رو به یاد بیار که فکر میکردی ازشون زنده بیرون نمیایی. چی شد؟گذشت. به اتفاق هایی فکر کن که توی طول تاریخ برای آدمها پیش اومده.به جنگ به قحطی به بیماری ها. حالا توی جغرافیا از خودت دورشو. به کشورهای دیگه فکر کن. به آدمهای دیگه. دردت در مقایسه با دردهایی که بشر متحمل شده چقدر بزرگه؟ چقدر عمیقه؟ من اینجوری با مسائلی ناخوشایند برخورد میکنم
چه حرفا خوب الان نتونه یه مشگل حل کنه بعدا میتونه یه ماه بعد اینکه برین خونتون دوباره با پدر مادرش ارتباط میگیره خاه یا ناخواه باید با هم در ارتباط باشین چه شوهری داری چه راحت حرف طلاق میاره
چن روز که من تابستون خونشون بودم با نامزدم تو اتاق بودیم هوا گرم بود پنکه روشن کردیم صب بیدار شدیم جلوی من به نامزدم میگه سه روزه شبا پنکه روشن کردیم پول برقو این ماه تو باید بدی🙄🙄🙄🙄🫡🫡🤲🤲