اهان پس بگوو دکتر دستگاه رو خیلی داخل واژنم نبرد میترسید هی میگفت این سقط میکنه من فک کردم با واژینا ...
نه نترس سقط نمی کنی
با واژینال نگاه کرد گفت سقط میکنی؟مگه کشکه؟چرا انقد استرس میدن
باز یه جای دیگه برو سونو واژینال نیاز بود پساری بذار استراحت کن
من ۵ سال بیماری روحی شدید داشتم.افسردگی بسیار شدید.جوری حالم بد بود که همه قطع امید کرده بودن و بجای آرزوی درمانم آرزوی مرگم رو می کردن.یه روز از این روزا تصمیم گرفتم که حالم خوب بشه و از تمسخر و تحقیر دیگران خودمو نجات بدم.حال من از اون چیزی که میشه تصور کرد خیلی بدتر بود.من بلند شدم با تکیه بر خودم و خدای خودم و زدم تو دهن تمام اون هایی که از شکست و نابودی من خوشحال بودن.من دوباره افتخار پدر و مادرم شدم.دوباره مایه ی فخر فروشی مادرشوهرم شدم.دوباره عزیز همسرم شدم.اینو یاد گرفتم که حال کسی عوض نمیشه مگر اینکه خودش بخواد.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
سه تا بارداری موفق داشتی که سر وقت زایمان کردی؟اگر اینطوره اصلا نگران نباش
اره سر وقت زایمان کردم حتی دختر کوچیکم هفته ۴۱ زایمان کردم بدون درد رفتم بیمارستان امپول زدن برام بعد دکترم به چیز دیگم گفت میگفت چون قدت کوتاهه احتمال زایمان زود رست بیشتر میشه اولین بار بود میشنیدم
اره سر وقت زایمان کردم حتی دختر کوچیکم هفته ۴۱ زایمان کردم بدون درد رفتم بیمارستان امپول زدن برام بع ...
جاری من قدش کوتاهه بزور هفته ۴۲ میزاد
به اون چیزا نیست
فقط یبار دیگه سونو برو و چک کن اگه لازم بود پساری میذاری
من ۵ سال بیماری روحی شدید داشتم.افسردگی بسیار شدید.جوری حالم بد بود که همه قطع امید کرده بودن و بجای آرزوی درمانم آرزوی مرگم رو می کردن.یه روز از این روزا تصمیم گرفتم که حالم خوب بشه و از تمسخر و تحقیر دیگران خودمو نجات بدم.حال من از اون چیزی که میشه تصور کرد خیلی بدتر بود.من بلند شدم با تکیه بر خودم و خدای خودم و زدم تو دهن تمام اون هایی که از شکست و نابودی من خوشحال بودن.من دوباره افتخار پدر و مادرم شدم.دوباره مایه ی فخر فروشی مادرشوهرم شدم.دوباره عزیز همسرم شدم.اینو یاد گرفتم که حال کسی عوض نمیشه مگر اینکه خودش بخواد.
نه نترس سقط نمی کنیبا واژینال نگاه کرد گفت سقط میکنی؟مگه کشکه؟چرا انقد استرس میدنباز یه جای دیگه برو ...
اره دستیارش یه خانوم بود دستگاهو گزاشت گفت دکتر میترسم خطرناک نباشه دکتره گفت اره این سقط میکنه خودشم به دستگاه دست نزد همونجور نگاه مانیتورش کرد فقط گفت این چرا رحمش این جوریه قبل بارداری افتادگی رحمم داشتم نمیدونم میتونه مرتبط باشه یانه
میخوای یه سونو دیگه برو خیال خودتو راحت کن فوقش میری پساری میذاری و استراحت میکنی
حالا زودتر برو یه سونو دیگه چک شو اصلا نترس
من ۵ سال بیماری روحی شدید داشتم.افسردگی بسیار شدید.جوری حالم بد بود که همه قطع امید کرده بودن و بجای آرزوی درمانم آرزوی مرگم رو می کردن.یه روز از این روزا تصمیم گرفتم که حالم خوب بشه و از تمسخر و تحقیر دیگران خودمو نجات بدم.حال من از اون چیزی که میشه تصور کرد خیلی بدتر بود.من بلند شدم با تکیه بر خودم و خدای خودم و زدم تو دهن تمام اون هایی که از شکست و نابودی من خوشحال بودن.من دوباره افتخار پدر و مادرم شدم.دوباره مایه ی فخر فروشی مادرشوهرم شدم.دوباره عزیز همسرم شدم.اینو یاد گرفتم که حال کسی عوض نمیشه مگر اینکه خودش بخواد.