خونش یه شهر دیگه بود به خاطر کارش ۵ ماه خونه ما بود مامانم ناراضی بود ولی ما هممون چقدر طرفداری کردیم از عمم و گفتیم گناه داره و...
خلاصه این پنج ماه به بهترین حالت ازش مهمان داری کردیم
بعدش دیگه خونش اومد شهر ما و رفت خونه خودش
حالا ما برای زندگی رفتیم یه شهر دیگه
از روزی که رفتیم دیگه جواب تماسامون رو نمیده که اگه اومدیم شهرمون نریم خونش😒
ادم چقدر می تونه چشم سفید باشه؟؟؟
همیشه به نظرات مادرتون درمورد خونواده ی پدری اعتماد کنید
خیلییی
مامان بیچاره چقدر از دستتون حرص خورده و ناراحت شد
اشکال نداره امیدوارم این رفتارها همیشه یادتون بمونه
حالا به حرف مامانتون رسیدین؟ قبل از بدنیا اومدن شماها مامانتون با این قوم یاجوج و ماجوج زندگی کرده.
حالا از کجا مطمعنی؟ شاید جواب ندادنش دلیل دیگه ای داره.
بی چشم و رو البته .بی خیال خودش باید شعور داشته باشه که نداره
تا پنج ماه مهمان حساب نمیشه که.چه تخم طلایی عمه جان گذاشته بود که پنج ماه مادرتو تو اون شرایط قرار دادین.کمک میکرد یا مادرت شده بود خدمش واقعا بازم‌میگن دشمنی بدتر از اولاد نیست...راست گفتن هنوز داماد نداره وگرنه ادامشو میگفتم
بابا چی میگی برا خودت واقعا؟! اینا بچه بودن خوب نمیشناختن عمشون رو. بعد شما مگه بودی که عمشون کمک نمیداده توی اون پنج ماه؟ یا برای بچه ها عمه ی خوبی نبوده؟ حتما عمه ی خوبی بوده که طرفش رو گرفتن.
دیگه ازونور بوم نیفتین. یعنی چی دشمنی بالاتر از اولاد نیست؟ این چرت و پرتا چیه آخه؟!!!!
به خدا ۹۰ درصد عمه ها دشمنن همه های بچه ی منم خیلی در حقش بد کردن یکی از عمه های خودمم بد بود عقده ای حسود منفعت طلب و ...
