سلام ب همه
سر شب بود برا صبحانه شوهرم کوکو و سبزی و ترشی و تافتون گذاشتم تو ظرف ک فردا صبح توی اداره بخوره.وقتی دید انقدر خوشحال شدو تشکر کرد. رفتیم پیاده روی بعد ک اومدیم بخوابیم دخترم توپشو برداشت من برقارو خاموش کردم توپ از دست دخترم افتاد خورد تو چشم آقا.
هر چی ب دهنش اومد ب من گفت ک تو سگی تو از سگ کمتری و نونی ک بهتون میدم حرومتون باشه و....(این یه تیکه کوچیک از بی احترامی هاش بود) جاشو جمع کرد رف تنها تو اتاق خوابید. من فقط سکوت کردم از دیوار صدا اومد من چیزی نگفتم .
وقتی خوابید همه اون چیزایی ک گذاشته بودمو برداشتم یه تیکه نون گذاشتم با یه خیار . یه کاغذ هم نوشتم گذاشتم این چیزمه بخورش بی تربیت. اصلا هم پشیمون نیستم. مرتیکه خر بره گم شه