زندگیم داره بهم میخوره تورخدا بیاین

نمی‌خواد زود بارداربشی سیاست داشته باش وقتایی که احتمال میدی میخوادبیارتش یا به شوهرت بگوبریدخونه مادرت یادرخواست رابطه کن گاهی خودتو بزن ب سردرد اگه آوردش درازبکش الکی سرتو با دستمال ببند بعدکه اومد پیشت سرسنگین باش بگو زیاد بهمن توجه نمیکنی. باهاش حرف بزن بگو درحداعتدال بهش محبت کن یااگه خیلی میاردش خونتون تو ب خودت برس برو بیرون بگو میرم خونه مادرم یابادوستات برو بیرون ولی بهش نقطه ضعف نده .برای همه زنا حساسیت زاست این طور مسائل هرکسی بگه نیستم دروغ میگه مگه اینکه خودش در شرایط جاری شما باشه.بهدجاریتم اصلا رونده که باهات در موردش حرف بزنه اگه خیلی زر زد بگو زیاد می‌فرستی بچه تو خونه ما ما تازه ازدواج کردیم میخایم باهم باشیم بچه ات چیزی میبینه براش خوب نیس عزیزم با یه چشمک دیگه هم واینستا چیزی بگه.توجمع هم اصلا نشون نده حساسی است اگه زیاد شوهرت تو جمع میچسبه بهش توهم بروتوگوشی زیادمشغول شو اگه گفت همش توگوشی هستی بگو منم ندیدم مثل یه مردکنارت زنت باشی .هرچی تو دلتو نشون نده .رفتارشماها اشتباهه اون بچه معصومه هیچ گناهی ندارم.

عزیزم اسی هنوز 16سالشه مشخص نمیتونه پخته رفتارکنه 

آره مشخصه براهمین بهش راهکار دادم😁

چه حرفاتون خب بود

یاخدا تو اقدامم هست بااین سن

بیو خصوصی ی راهکار برات دارم  بهت بگم 

عزیزم سعی کن یک‌مدت بی تفاوت باشی 

از بس حساسیت دیده به تو عمدا یا حالا قلبی داره این کارو می‌کنه 

منم شوهرم بچه داداششو خیلی می‌خاست 

تااینکه من و جاریم همزمان باردارشدیم الان رچه خودش خیلی میخاد 

بچه جاریمم جای خودش 

منم وقتی بچه های داداشش میبینم تازه بیشتر میرم سمتشون که نگن این نمیخاد بچه های برادرشوهرش

فدات😘

ن دیگه همش با دخترش سرگرم بود خیلی بهترشدن

این شده مشکل زندگی تو ؟؟اینکه شوهرت به یه بچه معصوم محبت میکنه؟؟نترس چند وقت دیگه از سرش میفته بچه خودتون بیاد اونو یادش می‌ره ،اما واقعا این مشکل حادی نیست در واقع اصلا مشکل نیست 

بچه که بودم عموم اینقدر دوسم داشت همیشه واسم خرس میخرید حتی الانم خرس هاش رو دارم و منو موتورسواری می‌برد و خلاصه کارایی مثل شوهر شما ولی بچه دار که شدن کلا رفتاراش دیگه کمتر شد و سرگرم پسرعموم شد عزیزم بچه کوچیک همینه شیرینه واسش بزرگتر که شد علاقش و توجهش کمتر میشه مخصوصا بچه خودشم بیاد

میشه تاپیک آخرم نظر بدین لطفا

خیلی زود ازدواج کردی و دلیل این بهونه های عجیبت هم همینه. دختر ۱۶ ساله الان باید دنبال آرزو و اهدافش باشه نه اینکه قاطی این مسائل بشه!! 

حالا که اینکارو کردی حداقل اشتباه بعدی رو نکن و بچه نیار. 

دیدم نوشتی میخوای بچه بیاری که شوهرت دیگه به برادر زادش توجه نکنه!!! بچه و بچه دار شدن خیلی گسترده تر و بزرگتر ازین حرفهای بیخوده. لطفا یه طفل معصومو قاطی مشکلاتتون نکنید. 

منم مثل تو بودم 

الانم هستم 

من سعی میکنم تو بغل کردن و ناز دادن بچه ای ک دوسش داره از شوهرم حتی جلو بزنم 

مثلا برادرزاده همش میگیرم پیش خودم با اینکه از مادرش متنفرمممم

الان همسرم یجاهایی میشینه از بی ادبی های برادرزاده ب من گله میکنه 

چند روز پیش هم رفتم برای برادرزاده ک میره پیش دبستانی چند تا لوازم تحریر خریدم 

الان دیگه همسرم براش چیزی نمیخوره چون میدونه من حواسم هست

بچه خودت بیاد اونها رو میبوسه میذاره کنار 

فقط تو زایمان کن کافیه