2777
2789
عنوان

بچه ها مادرشوهرم کمک

354 بازدید | 53 پست

سلام بچه ها مادرشوهرم زنگ زده که بیام پیشت چندباری گفتم نه تنها راحت ترم اوایل بارداریمه و اینکه میاد اینجا فقط میشینه و دستور میده توباید مثل حمال براش کار کنی میاد میره سریخچال ببینه چی خریدیم چی نخریدیم یا تواتاق خوابا چیزی اضافه نشده باشه توخونه وسیله اضافه نشده باشه همیشه هم میگه باهات بیام دکتر برای فضولی میپیچونمش من واقعا حساسم به بو غذا و خوده غذا حالمم افتضاح بده چندبارم زبونی گفتم نیا و اومده دست به سیاه و سفیدم نمیزنه فقط میشینه براش کار کنی اگر شرایطم مساعد بود باز حرفی نبود ولی الانا واقعا ازبس بالا میارم جونی برام نمیمونه الانم میترسم بیاد چون زنگ زده بیام پیشت بهش گفتم نه ولی اونه دیگه بدترمیکنه لج منو دراره اگه اومد چکار کنم واقعا باحرفا و کاراش ناراحتم میکنه توکارام دخالت میکنه تویخچال سرک میکشه ببینه پسرش چی خریده چی نخریده اگه بیاد چی کار کنم

به خدا دل درد داشتم باوجود دل درد بلند شدم خونه رو جارو کردم دردم اینقدر شدید شده که نگو از فشار استرس دوباره بالا اوردم واقعا جونی نمونده برام با بارداری

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



اگه اینطوره اخلاقشون اومد برو تو اتاق بگو شرمنده من حالم خوب نیست میرم استراحت کنم

بهش برمیخوره میگه پاشو پاشو من اندازه تو بودم شوهرتو داشتم. یابه زور و زبون ازت کار میکشه منم دکترم واقعا گفته استراحت کن به خاطر دردات سه ماهه اولم هستم دیروز تا غروب پیششون بودیما زنیکه نمیفهمه

بهش برمیخوره میگه پاشو پاشو من اندازه تو بودم شوهرتو داشتم. یابه زور و زبون ازت کار میکشه منم دکترم ...

بگو مادر جون همه مثل شما نیستن وتوان بدنشون در یه حد نیست 

من اگه قرار بود همه کارامو بکنم که به اومدن شما احتیاجی نبود ونیاز به زحمت نبود 

من که گفتم اذیت میشید وبه زحمت میوفتید، الان هم شرمنده حالم اصلا خوب نیست وتهوع دارم نمیتونم سرپا بمونم 

بعد هم برو اتاق وبخواب 

با آدم بی ملاحظه باید رک برخورد کرد 


این خوبه

تازه دیشب ازاونجا اومدم اونجام که هستم خودش میشینه کارارو به من میده انجام هم ندم مثل خاله زنکا زنگ میزنه خونوادم یا من میشم عروس بی ادبه یه بچه کوچیک هم داره خیلی اذیت میکنه و بی ادبه و اینم هیچی نمیگه بهش

ازپریروز خونشون بودیم تااا دیشب هم منو دیده هم پسرشو مرضش فضولیه بیاد ببینه چی میکنم چی نمیکنم

به شوهرت بگو مامانت زحمت میکشه میاد ولی من حالم بده دلم میخواد بخوابم.زشت میشه جلوی مهمون.یه جوری که ناراحت نشه بهش بگو نیاد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز