هیچ وقت حس داشتن یه مادر مهربون رو بهم نداد
همیشه از ش کینه داشتم
الان که پیر شده
حیلی خیلی گوشت تلخ ،تنبل،بدهن،بدبین،وکثیفبودن هم بهش اضافه شده
وجدانم اجازه نمی ده نرم
بعد چن ماه از شهرستان اومدن
دیروز رفتم خونمون
نا سلامتی زنگ زده بودم
از در ورودی اشغال بود تا خود خونه
دلم داره میترکه مثلا ساعت ۶ شام رفتم
از ۶ تا ۱۰با شوهرم تمیز کردم
بعد هم که باشرف های تلخ ش آزارم میدم
یه چایی زورش میاد بده به آدم
خسته ام