2777
2789

پیش دبستانی هم همینطور بود یک سال موندم

الانم همین اصلا نمیمونه 

با دعوا .با صحبت  با محبت با جایره با  مشاور با روانشناس حتی داروی اصطراب ک دکتر داد

فایده نداره که نداره

من تو سالن اون کلاس 

زنگ تفریح هم میرم حیاط


هر چه دلم خواست همان میشودچون از خدای مهربونم میخوام.خدایی ک از رگ گردن نزدیکتره.خدایی ک از پدر و مادر مهربونتره.خدایی ک از همه کس و همه چیز قدرتمندتره

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

من ابتدایی بودم یه بچه هه بود مامانش مینشست تو کلاس همیشه؛ کلاس اولم نبود بزرگتر بود. هرچند وقت یبارم گریه میکردن دوتایی

یه کلاس ورزشی رفیقی چیزی براش پیدا کن وگرنه تا بزرگسالی همینطور میمونه

2802

از شانسم معلم کلاس اول عالی هستش از دوستان خیلی خوب خودم 

اما ناظم وحشتناک بد دهن که با بچها همش دعوا میگیره

البته با پسر من هیچ مشکلی نداره چون اروم و حرف گوش کن هستش اما واقعا ازش میترسه

هر چه دلم خواست همان میشودچون از خدای مهربونم میخوام.خدایی ک از رگ گردن نزدیکتره.خدایی ک از پدر و مادر مهربونتره.خدایی ک از همه کس و همه چیز قدرتمندتره
من ابتدایی بودم یه بچه هه بود مامانش مینشست تو کلاس همیشه؛ کلاس اولم نبود بزرگتر بود. هرچند وقت یبار ...

دوست داره

هر چه دلم خواست همان میشودچون از خدای مهربونم میخوام.خدایی ک از رگ گردن نزدیکتره.خدایی ک از پدر و مادر مهربونتره.خدایی ک از همه کس و همه چیز قدرتمندتره
از شانسم معلم کلاس اول عالی هستش از دوستان خیلی خوب خودم اما ناظم وحشتناک بد دهن که با بچها همش دعوا ...

خب چرا اونجا نوشتی؟

بعدم خودت کاروخراب کردی آخه چرا مهد پیشش بودی؟؟؟؟

منم اینطور بودم خیلی اذیت میشدم🥺

تا کلاس چندم مامانت همراهت میومد

از کار و زندگی میفتم

هر چه دلم خواست همان میشودچون از خدای مهربونم میخوام.خدایی ک از رگ گردن نزدیکتره.خدایی ک از پدر و مادر مهربونتره.خدایی ک از همه کس و همه چیز قدرتمندتره

حالا خواهر من کلاس اولش  روز اول مدرسه میگفت شما باهام نیاین خودم تنها میخوام برم😅😑 گیر داده بود نباید بیاید

ذره ای محبت نداشت بچم😂😂


ولی داداشمم همینطوری بود مامانم ی روز تو مدرسه ولش کرد اومد خونه

به غم کسي اسيرم که ز من خبر ندارد                                 عجب از محبت من، که در او اثر ندارد                                  غلط است هر که گويد که به دل رهست دل را                          دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد🥲❤‍🩹
خب چرا اونجا نوشتی؟بعدم خودت کاروخراب کردی آخه چرا مهد پیشش بودی؟؟؟؟

پیش رفته

بخاطر معلمش اینجا نوشتم 

چون معلمش خیلی دوست داره حتی تنهایی میره خونه معلمش میمونه

معلمش. پسرش همسن پسرمه 

هر چه دلم خواست همان میشودچون از خدای مهربونم میخوام.خدایی ک از رگ گردن نزدیکتره.خدایی ک از پدر و مادر مهربونتره.خدایی ک از همه کس و همه چیز قدرتمندتره

تنها راهش اینه حتی گریم کرد تنهاش بزاری و بری خونه خودت وگرنه اصصصصصلا درست نمیشه شاید بری یکم گریه کنه ولی تو نبلشی خودش سرگرم میشه و عادت میکنه

با مهربانی زندگی کنیم و لبخند بزنیم همه خوبند.
تا کلاس چندم مامانت همراهت میومداز کار و زندگی میفتم

پیش و دبستانی و اوایل کلاس اولم

کلاس اول معلمم به مامانم گفته پشت پنجره و تو سالن باشه بعد یه ساعت بره

کم کم عادت کردم بعد چند روز

بله عزیزم سخته ولی خب اون طفلک هم سختشه باید یه مدت قید کاراتو بزنی 

2801
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز