دوستان من متاهلم و در آستانه جدایی بودم شوهرم از همه لحاظ عالیه مهندس هست مهربون خوش اخلاق دست و دلباز خانواده عالی فقط اینکه من سنتی ازدواج کردم دوسش نداشتم .. کسی که ۸ سال پیش همو دوس داشتیم اتفاقی برگشت به زندگیم و الان ۴ ماهه با هم ارتباط داریم و دیوانه وار همو دوس داریم شوهرم متوجه شد چتامون دید گفت پس واسه این آقا میخوای جدا شی زد زیر گریه گفت مگه من چی کم گذاشتم چرا این کارو باهام کردی گفت یه فرصت بهت میدم برگرد به زندگیت من نابود شدم ولی چشم پوشی میکنم .. بچه ها من دلم با اون آقاست از همه لحاظم سطح عالیه ما بدون هم میمیریم چکار کنم تروخدا راه حل بدین سرزنشم نکنید خودم داغونم
ای جانم چقد ذوق کردم کجا زندگی میکردینچندسالتون بود وقتی عضو شدین🤩اونموقعه تم سایت مثل الان بود؟کار ...
ما مالزی زندگی میکردیم ۳۰ سالم بود و اون موقع رده دبیرستان و اینا کم بود ما بیشتر با بچه های خارج از کشور صحبت میکردیم کلوپ ها خیلی فعال بود موارد آموزشی زیاد بود من خودم فتوشاپ رو از زهرا جان یاد گرفتم با چه ذوقی عکس بچه هامون رو درست میکردیم الان هممون بچه های اولمون تو رده ۱۵ و ۱۶ سال هستن یادش بخیر پارمیدا جون از آلمان کلا جو صمیمانه تری بود تاپیک دروغ هم بود مثل همونی که گفتم ولی خوب من خیلی اهل صحبت تو تاپیک و اینا نبودم بیشتر دنبال یادگیری
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
اگه واقعا تو رو میخواست واسه ازدواج و واست احترام قائل بود بهت چنین پیشنهادی نمیداد که باهات بخوابه ...
چی بگم والا ولی کاملا منو میشناسه چطورم جلوم زد زیر گریه که تو خیلی بدی کردی بهم کاش باهات آشنا نمیشدم آسیب دیدم تو مال من نیستی و... منم با توجه به نظرات شما دیگه تصمیمم رو گرفتم میمونم تو زندگیم شوهرم آسمون رو به زمین میاره برام عذابم نمیده مگه از زندگی غیر از آرامش چی میخوام هر چی فکر و ذهنم مشغول بود بسمه دیگه مگه چند سال دیگه جوونم
تاپیک فیک اونموقع چقدر بود بهخاطر اتفاقات اونسال سایت رو کاری نکردن
اون موقع هم یه سری بودن ولی اینقدر رده دبیرستانی نبود تاپیک بازی با احساسات بود منم خوب بیشتر تو قسمت مامانای خارج کشور سر میزدم چون زایمان کرده بودم کلوپ بود موارد آموزشی مثل فتوشاپ یکی از مامانا زحمتش رو میکشید اون موقع وبلاگ ها فعال بودن سر مسایل هم که فرمودین من به شدت درگیر نوزاد بودم و دست تنها مادرم چند روزی پیشم بود خیلی وارد سایت نمیشدم نمیرسیدم
چی بهت بگیم؟ خودت دیگه میتونی با شوهرت زندگی کنی؟ میدونی خیلی کثیفی چون اون موقع که زن این بنده خدا میشدی دلت پیش اون بود. از اولش خیانت کردی. هرچی هم گریه کرد بذار برو چون دیگه زندگیت زندگی نمیشه. برو با همون مردیکه مه به زن و ناموس مردم چشم داره
یه مرد خوبم پیدا بشه شما گند میزنی توش نمیخوام قضاوتت کنم اما بدون کارت اشتباه تو شوهرت نابود کردی اون آدم دیگ هیچوقت حالش خوب نمیشه و مطمئن باش کسی که آه پشتش باش خوشبخت نمیشه
شما لیاقت همسرتون رو ندارید از ایشون جدا بشید تا فرصت مناسب برای ورود ادم درست به زندگیشون پیدا بشه. و اینکه دوست عزیز به آدمی که میدونه شما متاهلید و همچنان پا پیش گذاشته اعتباری نیست.