خب از اول بخوام بگم خلاصه
من اولای سال طلاق گرفتم
یکی دوماه بعد یه خواستگار مثلا خوب داشتم که از طرف خوشم اومد و نامزد کردیم و حالا یکماهو نیم باهم بودیم که بهم خورد سه ماهه میگذره که من هنوزم درگیر ایشون بود فکرم، تا دیدم ازدواج کرده خیلی بهم ریختم
این موضوعو یکی از دوستام فهمید شروع کرد که بیخود کردی نشستی گریه میکنی و اون تونسته یکی دیگه پیدا کنه چرا نتونی یکی خیلی بهتر پیدا کنی و .... دیشب کلی اصرار که منو به یکی از دوستای شوهرش معرفی کنه
حالا مسئله این نیست طرف مقابل چجوریه چه ویژگی های خوبی داره و.... من اصلا دلم نمیخواد انقدر زود بایکی دیگه اشنا بشم یا اصلا کلا ازدواج کنم 🤧دوست من و شوهرش بااصرار برای هفته بعد یه قرار ۴ نفری گذاشتن مارو باهم اشنا کنن ، اینم بگم اون طرف میدونه و مایله به اشنایی ولی من اصلا نمیخوام برم دلم نمیخواد
من وقتی ذهن بی صاحاب لعنتیم درگیر یکی دیگس چجوری میتونم بایکی دیگه اشنا بشم اخه😭تورو خدا بگید چجوری کنسلش کنم دیشب تا خوده صبح فقط گریه کردم یاد اولین قرارم با نامزدم افتادم داشتم دق میکردم🥺