2777
2789
عنوان

شوهرم بلاکم کرده از اینستا بیایین خواهرانه راه حل بدین لطفا

| مشاهده متن کامل بحث + 726 بازدید | 76 پست

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و *کاملاً رایگان* با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید *قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید* .

اصلا اسم طلاق نیار ،اول زندگیتون اول کاری که میکنی اینه که هیچ‌وقت تو دعوا گله نمیکنی بحث نمیکنی عزی ...

یعنی الان من زنگ بزنم نمیخوام اگه من بزنم مطمعنم رد می‌کنه 😔

از این میترسم وقتی خونه رو چیدیم حرف اینا بشنوم نمی‌دونم چجوری برخورد کنم اونموقع چی بگم من قبل خرید ...

کم گوی و گزیده گوی چون دُر

اصلا لزومی نداره هیچ گونه توضیحی قبل و بعد خریدت به بقیه حتی همسرت بدی ، یکم سیاست به خرج بده ، فعلا چیزی نگو تا موقع چیدن جهاز ، اگه باز هم تاکید می‌کنم اگه شوهرت راجع به ناهارخوری چیزی گفت بگو با توجه به این که مستاجر بودیم احساس کردم حمل و نقل و جابه‌جایی ۴ نفره راحت تر و بی‌دردسر تره

هوای ِ تو ، اجابت ِ تمام ِ عشق است . . . 
2802
یعنی الان من زنگ بزنم نمیخوام اگه من بزنم مطمعنم رد می‌کنه 😔

بذار یکی دو روز دیگه بگذره بهش زنگ بزن اگر دوسش داری اگر میخوای واقعا باهاش زندگی کنی باید این کارا رو بکنی 

تا وقتی ک ازدواج کنید و کم کم از خانوادش فاصله بگیره محبتش به تو بیشتر میشه 

الان تو بیشتر محبت کن چه اشکالی داره

میز هم اگر میتونی تغییرش بده همون شش نفره بگیر دهنشونو ببند

بهم حرص میاد اون همه چی معمولیشو گرفت حتی معلوم نیس برام عروسی بگیره یا نه واقعا ارزش اینو ندارن به خانوادم فشار بیارم ولی نمی‌دونم چیکار کنم😔از هیچ طرف شانس نیاوردم نه خانواده خودم نه شوهرم

هم شما خیلی عجولی و آمرانه حرف میزنی

هم ایشون خیلی حساب کتاب میکنه

خیلی سرسنگین باش روزای اولتون اینه بعدها چی میشه!!


تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی   تا شب نرود صبح پدیدار نباشد  سعدی                                                  بله جناب سعدی اما رنج پایانی ندارد همچون نفس با من آمیخته است و با هر دم و بازدمی خود را به من نشان می دهد.....!
بذار یکی دو روز دیگه بگذره بهش زنگ بزن اگر دوسش داری اگر میخوای واقعا باهاش زندگی کنی باید این کارا ...

باشه یکی دو روز بگذره خبری نشد خودم زنگ میزنم با اینکه خیلی خیلی سخته برام

زندگی اون چیزی نیست که هر کس تو ذهنش پرورش داده از قبل تو زندگی هر زوجی هزار تا مشکل پیش میاد برای هر کس نه شما دشمن ایشون هستی و نه آقا دشمن شما ‌اخلاف کم و بیش هست تو جریان زندگی  ولی حل میشه پس سعی نکنید با کش دادن به موضوعات مشکل را بزرگ کنید  با هم مدار کنید با بالا بردن صدا روی هم دیگه غم را بیشتر وارد زندگی نکنید اثلا مهم نباشه برات که بخوای با داد و بیداد بیشتر حس نترسیدن از همدیگه را به هم منتقل کنید تو دنیا فقط و فقط زن و مرد هستن که تا پایان عمر برای هم خواند ماند.

هم شما خیلی عجولی و آمرانه حرف میزنیهم ایشون خیلی حساب کتاب میکنهخیلی سرسنگین باش روزای اولتون اینه ...

اره حالا درستش کردم تقصیرشم خانوادشه همش میگن فلانی پدر زنش ضامنش شد خونه خریدن فلانی خونه خودشو داده به دامادش بشینه فلانی فلان جهیزیه رو آورد

خب الان لطفا به من راهکار بگین

تو زندگی سعی بر این کن بین خانواده همسرت و همسرت قرار نگیری محبتی که مرد از خانواده خودش دریافت میکنه تو اوایل ازدواج کم کم  کم رنگ میشه به شرط این که شما اون بین قرار نگیری .با دعوا به همسرت برای یه خواسته که از اون داری مشکلت شاید حل بشه اما برای چند بار بعد اون درخواست شما برای اون بی ارزش میشه به جای داد و بیداد میتونستی حس غمگین بودن و مثلا قهر کردن مخفیانه را بهش منتقل کنی سعی کن همسرت را جذب خودن کنی با هر جوری راهی که بلد هستی یادت باشه با بالا بردن تن صدا هیچ و هیچ مشکلی از مشکلات زندگی کم نخواهد شد

قربون شما🥺❤مامان من خیلی زود عصبی و ناراحت میشه اگه طبق میلش رفتار نشه چیکار کنم که همیشه مهربون با ...

فدات شم چون خودم مادرم میدونم

اکثر رفتار مادرها از احساس ترس درونیشونه

میخوان بچشون رو همیشه محافطت کنن

و فکر میکنن بهترین راه اینه همیشه بچشون کنارشون باشه

اینطوری ذهنشون ارومه و فکر میکنن الان بچشون در امنیت کامله

هرچیزی این حس رو از مادرا بگیره ترس و استرس شدیدی رو تجربه میکنن

خیلی از مامانا برای اینکه بچشون فکر استقلال نداشته باشه

قدم اول رو با دعوا و دادو ... شروع میکنن

به امید اینکه بچشون کوتاه بیاد و دوباره برن به منطقه امن

اینو بدون خیلی دوست داره که نمیخواد تنها بری بیرون

فقط راهکارش اینه که بهش اطنینان بدی مشکلی پیش نمیاد

حس کنه بزرگ شدی قوی شدی و آسیب نمیبینی

اصلا باهاش دعوا نکن  لج نکن بیشتر حالت دفاعی میگیره

یک مدت مدارا کن در عرض یک جلسه مادرت عوض نمیشه اما چند هفته زمان بده

باید شروع کنی توی خونه دختر عاقل  باشی

اصلا لج و قهر نکن این پیام رو میرسونه که هنوز مثل نوجوونا هستی وبزرگ نشدی

منطقی رفتار کن

(ببخش طولانی شد)

مثلا از مسیر کوتاه شروع کن در حد سوپر سرکوچه رفتن

اگه به حجاب و اینا حساسه

این اوایل ببشتر مراعات کن و قبل رفتن بگو حواسم هست عشقم مراقب ماشینا هستم حواسم به کیفم هست موتور نزنه و ...

شاید از نطر شما مسایل مهمی نباشه ولی مادرتون هرروز به این مشکلات فکر میکنه

مامانا توی سرشون پر دغدغه هست

بعد کم کم مسیر طولانی تر برو و تایم بیستری بیرون باش

اگه یهو وسطش لج کرد گفت نمیخواد بری

شما لج نکن بدون که طرفیت ذهنیش تموم شده و نیاز به زمان داره

عاقلانه رفتار کن بگو باشه الان نمیرم یک وقت دیگه میرم

حرفم رو خلاصه کنم گلم

هر ادمی از یک چیری میترسه

باید ذره ذره با تریش رو به رو بشه

مادرتون از دوری شما میترسه

باید با ارامش و بدون استرس و هیجان کم کم مادرت رو با ترسش رو به رو کنی و کم کم مادرتون متوجه میشه که هم خودش و هم شما میتونین دور از هم طاقت بیارین

بیشتر عصبی شدنش هم احتمالا برای همین مسایله

من خودم ترس جدایی رو موقهی که دخترم رفت مهد حس کردم قابل توصیف نیست

منم عصبی شدم حتی تو خلوت گریه کردم

همیشه صحنه زمین خوردن و گریه کردن و ... بچم جلو چشمم بود

مادرهایی که بچشون میره سربازی همین طورن

خیلیا بروز نمیدن یا راحت تر کنار میان

بستگی به شخصیتشون  تعداد بچه هاشون  طرحواره هاشون داره

اما در کل شما فقط با ملایمت و اهسته برو جلو

حتی گاهی مسیر دور با خودش برو

دفعه بعد بگو از همون مسیر که باهم رفتیم میرم

گوشیم همیشه روشنه خواستی زنگ بزن و سعی کن کم کم از استرسش کم کنی

باز هم ببخش خیلی طولانی شد

2801
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز