عروسی خونه جهیزیه همه اینا اونم تو این گرونی دنبال خونه ایم رهن کنیم شوهرم خیلی حساسه رو خونه واسه همین مشغله ذهنیش زیاده قرار بود بریم کنسول و چمدون اینا رو بخریم که پریشب بهش گفتم فردا بریم گف طرف صبح نمیرسم گفتم پس بعدازظهر میریم گف باشه انقد فس فس میکنه آروم کار میکنه ساعت پنج و نیم رنگ زدم دیدم بر نمیدارع زنگژدم مامانش گفتش حمومه گفتم تو رو خدا بگو یکم زود باشه دیره
ساعت شیش و نیم تازه زنگ زد گفت حموم بودم چخبرته این همه زنگ میزنی از حموم در بیام زنگ میزنم دیگه بهت
گفتم از دیشب قرار گذاشتبم بریم بیرون یکم برنامه ریزی میکردی مدیریت میکردی قبل اینکه هوا تاریک شده بریم گف خیلی حوصله دارم توام به همه چی گیر میدی داد زد گف لیاقت نداری منم تن صدامو بیشتر از اون بردم بالا گفتم تو لیاقت داری بسه گمشو قطع کردم
بعد دو ساعت بعد بهش پیام دادم گفتم معذرت میخوام عصبی بودم
گفتم دوتامونم درگیریم منم استرس خونه عروسی جهیزیه و ماشینمونو دارم که
فروختیم میخواییم یکی دیگه بخریم
برگشت گف خونه بهترینشو رهن میکنم ولی عروسی براساس جهیزیه ای که میاری میگیرم منم قاطی کردم گفتم از الان داری دعوای جهیزیه میکنی با من در حد توان خودم و خانوادم جهیزیه بهترینشو گرفتم ازدواج دوم همسرمه تو نامزدی یبار جدا شده یه جوری رفتار میکنند انگار من مطلقه ام اون مجرد بوده الان شما بگین مقصر دعوا کیه
اون انتظار داره وقتی داد میزنه من سکوت منم منم نتونستم