تو جمع یبار نشده یچیز بهم تعارف کنه چه میوه چه هرچی
انگار من کلا زنش نیستم هزار بار هم گفتم باز انگار نه انگار دیشب سره شام غذا کم بود خودش کشید بشقابشو پر کرد منم موندم گشنه مهمون بودیم عین خیالش نبود بعد میگه چرا قیافه گرفتی بحث غذا نیست بحث ارزش دادن یا من هرچیم بشه نمیاد بپرسه حالمو
از سر این کاراش حرصم میگیره دوس دارم خانواده خوبی باشیم ولی خیلی سرده