الان هر دومون دوازده ساله ازدواج کردیم
همیشه به من و زندگیم و شرایطم حسادت میکرد طوری که حتی بچم هم متوجه میشد
تو این دوازده سال هیچ موقع نشد منو دعوت کنه به مهمونیاش
همیشه میگفت مهمونی دادم برای دوستان ! دوستای خودش و شوهرش ؛ خانوادگی
الان ما در شُرُف طلاق و جدایی هستیم با شوهرم
صبح اول وقت زنگ زده میگه پنج شنبه مهمونی گرفتم ، میای؟ من فکر کردم فقط خانومارو دعوت کرده ، گفتم اره ! وقتی گفت شامه، گفتم کیا دعوتن؟! الکی حالت ناراحت به صداش میده و میگه دوستامون هستن ولی زن و شوهری !!!!!
آخه احمق تو نمیدونی من تو این شرایط نمیتونم بیام
عمدا گفت ناراحتم کنه