7 ماهه ویلاشون تو شمال رفته بود ما این مدت همسرم اینقدر کار سرش ریخته بود داشت بازسازی میکرد آپارتمانمون رو دست تنها بود خیلی بعد هم اسباب کشی داشتیم اینقدر اذیت شدیم که حد نداره تو این مدت اصلا مادرشوهرم یه بار هم زنگ نزد حالمون رو بپرسه درصورتی که شوهر من خیلی بهش میرسه اونجا بچه های دیگش بودن سرشون گرم بود هیچ حالی از ما نپرسیدن حالا دو روزه برگشته از شمال بعد دیشب زنگ زده به همسرم که بیاید امروز اینجا. دلش میخواد بچم رو که تازه راه افتاده ببرم خونش که بچه های بی معرفتش بیان به قول خودشون بپاش رو بکشن حسابی. منم به همسرم گفتم 7 ماه یاد ما نبوده منم نمیام شما جای من باشید میرفتید تو جمعشون؟ تصمیم گرفتم چندین ماه نرفتم تا بفهمه چقدر بده بی محلی کردن به نظرتون روش خوبیه؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
کارش درست نبوده ولی شماهم میتونی بعدا همینجوری باشی و خبری ازشون نگیری ولی وقتی دعوت کرده برو. قرار نیست سر یه زنگ نزدن قطع رابطه کنید که. حواست باشه قطع رابطه با خانواده طرف مقابل خصوصا اگه دلیلش محکم نباشه اثر بدی روی زندگی زن و شوهر میذاره . اگه سردن شماهم سرد باش ولی اینجور مواقع لج نکن و بخاطر شوهرت برو
انگلیسیها ضرب المثلی دارند با این مضمون : کسی که فقط لندن را دیده باشد؛ لندن را هم نمیشناسد ! منظور این است که شما باید رم، پاریس و برلین را هم ببینی تا بتوانی بگویی لندن شهر خوبی هست یا نه... «تک منبعی بودن» انسان را متعصب و خشک بار میآورد و عمق فهم او را به طرز عجیبی کاهش میدهد !
عزیزم نمیشه ادم به زور خوشو به کسی تحمیل کنه بگه چرا دلت برای من تنگ نشود چون تنگ نشود منم نمیشه ...نمیگم کار درستی کرده شاید اونم مشکلات خودشو داشته شما خبر ندارین من جای شما بودم میرفتم هیچ وقت نقطعه ضعف دست کسی ندید مگه شما نیاز مند یه احوال پرسی بودید حالا اگه تند تند زنگ میزد میگفتید میخواد سر از کارمون در بیار برو خانم خانمی خیلی متشخص بشین و برگرد اصلانم در موردش صحبت نکن و برات مهم نباشه