به مادرم زنگ زده، اومدم بهتون سر زدم، دلوان تنها نشسته بود و نیومد جلو و از این حرفا دیگه...
در حالیکه من واقعا باهاش مشکلی ندارم اون خیلی بدبین و اصلا اجازه حرف زدم به آدم نمیده، اینجوریه که میخوام از حق خودم دفاع کنم یا.. زورش میاد.. (از یه طرفم بعضی وقتها آدمها نیاز دارند تنها باشند، ولی درک اینو هم نداره) در کل خیلی دخالت میکنه...
الآن ناراحتم که باهام حرف نمیزنه، انتظار داره همش من حالشو بپرسم، سالهاست که اول منم حالشو میپرسم، فکر کنم عادت کرده🥲
میشه راهنمایی کنید که باید چیکار کنم🙏🏻🙏🏻