لج نکردن از اول همین بودن
بابام ک ی ادم بی مسئولیت چندساله ندیدمش
داداشمم کلا فازش با من فرق داره هروقت رفتم سمتش ک رابطم بهتر کنم باهاش حس بدی گرفتم ازش شما فکر کن در اتاقش باز بود رفتم سمت اتاقش یک قدمی در اتاق در بست منو دید ها بست ک نرم تو ......
مادرمم صاف تو روم نگاه کرد و گفت من مرده زندت برام فرقی نداره تو رفتاراشم مشخصهه
خواهرمم پتاهله درگیر زندگی خودشه
مشکل از من نیس بابام از اول همین بوده
مادرممم بخاطر رفتارای بابام زده شده از همه و کلا میگ عشق و احساساتم مرده
برادرمم کلا از این ادمای لات بد دهنه حالم بد میشه باهاش همکلام بشم
بهتره بگم من قربانی این زندگی ام تا مقصر
نمیدونم .....من کاریش نکردم کلا ادم بی حاشیه ای هم هستمم ن دردسر درست میکنم ن بگم بحث عجیبی داریم باهم یا قبلا داشتیم هیچی ..... قبلا بهتر بود الان صاف تو روم نگا میکنه میگ ازت بدم میاد
امروز رفتم باهاش صحبت کنم میگم چرا اینجوری میکنی اگ حالت توب نیس بگو شایدم بتونم کمکت کنم برگشته میگ پاشو برو حوصلتو ندارم ......
خودص میگ بخاطر رفتارای بابام کلا عشق و احساساتش نابود شده
فک میکنم من قربانی شدم این وسط تا مقصر
عزیزم امروز رفتم پایین میگم ب مامانمم خوبی اگ مشکلی داری یا حالت خوب نیس بگو ساید بتونم کمکت کنم برگشته میگ پاشو برو بیرون حوصلتو ندارم ...... تصمیم گرفتم نرم فک کنم همه خانوادم مردن تا اینکه برم و همش دلمو بشکنن
دختر خوب سعی کن تمرکزتو بذاری روی درس تا دانشگاه قبول بشی، پیشرفت کنی، دوستان و روابط جدید پیدا کنی. مشاوره برو تا در بهتر شدن حالت بهت کمک کنه و اگر مادرت همکاری میکنه با خودت ببرش. ناامید نباش عزیزم امیدوارم موفق باشی🌹
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز