امروز زبان داشتیم یکی از بچه ها هنوز کتاب نگرفته بود یهو معلم زبان دید من تنها میشینم بهم گفت شما بیایید پیش این دختر بشینید که باهم از کتاب استفاده کنید منم اصلا نمیخواستم چون تنهایی راحت بودم بزور گفتم چشم رفتم نشستم پیشش اولش یکمی فاصله داشتیم متوجه نشدم بعدش اومد نزدیک شروع کرد به نگاه کردن کتابم وای یه بوی افتضاحی میداد من بزور جلوی حالت تهوعم گرفته بودم نمیتونستم بهش بگم چون دلش میشکنه پیش خودم میگفتم کاشکی فقط بوی دهنش بود علاوه بر بوی دهنش خودشم بو میداد بخدا من بخاطر این موضوع نمیتونستم درس بخونم همین که به کتابم نزدیک شد شروع کرد به خوندن.. سریع کتاب رو بهش دادم بجای دماغم از دهنم نفس میکشیدم تا اخر زنگ کلاس تحمل کردم در اخر هم بخاطرش توی درسم نمره پایین کسب کردم جاها رو هم معلما گفتن ما عوض نمیکنیم رف زمستون من چیکار کنم😭😭