امروز تو اتوبوس یه سری دختر بی نمک بودن...وقتی اومدیم خونه شوهرم گفت اون دخترا از دانشگاه خودمون بودن؟ گفتم نمیدونم چه طور
گفت خیلی حرف میزدن و گوشت تلخ بودن
بهش گفتم من برام اهمیت نداره چی میگفتن،گفت کل و اتوبوس صداشون میومد
گفتم بهش اصلا به توچه که مال کدوم دانشگاه بودن و چی میگفتن گفت به تو ربطی نداره گوشای خودمه حتما باید اینطوری بهت بگم؟
بعد که از اتوبوسم پیاده شده بودیم سرش خورد به علامتای تابلو یعنی تابلوی علامت،گفتم بگردم برات،بعد تو خونه گفت خجالت میکشم جلوی بقیه اینجوری نگو گفتم کسی نبود گفت دختر و خانم بودن،سه نفر عقبمون بودن،گفتم والا سرشماری نمیکنم تو میکنی