فقط اون پست دوم
کمتر خالی ببند
عزیزم الان کاریه که شده دیگه بچه دارن به خاطر ارامش روان برادرت باهاشون کنار بیایید و دلش رو به دست بیارید شما از این طرف فشار میارید به برادرت اون زن از اون طرف برادرت این وسط نابود میشه اگه از فکر و زیاد غصه تو خواب قلبش وایسه خودت و مادرت خودتون و میبخشید ؟؟ مردا مشکلات و میریزن تو خودشون فقط با این تنشها عمر برادرتون و کم میکنید
برادرمو جاش گذاشتم نمیتونم هضمش کنم
نمیگم اون زن حق ازدواج و خوشبختی نداره ولی باید با یکی هم سطح و شرایط خودش ازدواج کنه نه با یه پسر مجرد !
ما میگیم کبوتر با کبوتر باز با باز
برادرم مجرده۳۶سالشه آرزومه ازدواج کنه ولی میگه فعلا نه!همش بهش میگیم اگه ازدواج نکنی میترسیم بامطلقه ی بچه دار ازدواج کنی!فوبیاش داریم خدا به دادتون برسه!اون قسمت ۱۸ساله ی شر بودنش دیگه بدددترین اتفاقه
عمیقا ناراحت میشم
اگه بتونم مانعش میشم
اگرم خیلی اصرار داشت و عقدش کرد دیگه هیچی
میگم مهر سنگین نزاره
مخالفت شدید میکنم ولی گوش نکرد چاره ای ندارم یه مدت بعدعقد خودش متوجه میشه اشتباه کرده.حداقل دخترشو میگرفت
نه بابا برادرم 2 ساله همینه بتازگی بعد بدنیا اومدن دخترش یکی دو دفعس که خونه پدرو مادرم سر زده قبل اون پاشو اونجا نمی ذاشت آخه زن جونش اجازه نمیده
معرفت و محبت نداره که اگه داشت مگه خانوادشو به این راحتی منکر می شد؟
خانواده نزدیکم نه
ولی تو فامیل دور خیلی باب شده اینجوری
پسره تک پسر بودد،ی زن گرفت حدود ۱۵سال بزرگتر ،ددوتا بچه
یکی ۱۸سال یکی هم کوچکتر ،با دختره زنه حدود ده سال کمنر تفاوت سنی داره ،برام بقیه اهمیت ندارن
ولی خودم اصلا نمیپسندم اینجوری ،دلم میخواد کبوتر با کبوتر باشه ....
نمگذاریم با اون دختر ازدواج کنه
مگه اینکه برادر معتاد و علافی داشته باشیم که بخواهیم از سر خانواده بازش کنیم و ....
ی نفرم میشناسم ،خانومه اومده بود حدود یک هفته شایدم بیشتر خونه پسره مونده بود ،بعد خانواده پسر گفته بودن چی شد از شوهرت جدا شدی ،گفته بودد هنوز جدا نشدم شوهرم هنوز طلاق نگرفتم ،در صورتیکه قشنگ دست میزدن ب هم ،شبم پیش اون میخوابید...
میفهممت واقعا حق داری عصبانی باشی من به جات اینجا به شدت حرص خوردم🤐☹️
گفتی عقد کرده مهریه چقد انداخته؟
من به نظرم دوام نداره این ازدواج . جدا میشن
مگر اینکه زنه تو کار جادو جنبل باشه که دیگه اونوقت خدا به دادتون برسه
