عمیقأ عاشقشم ودوسش دارم یک سال هست ازدواج کردیم خیلی ابراز عشق میکنه و دوستم داره رابطه جنسی خوبی هم داریم و مشکلی بابتش نداریم داریم خونمونو میسازیم...نمیذاره ناراحت بمونم از دستش مرتب بهم دوست دارم رو میگه و در عمل هم نشون میده
ولی یه مدتی شده که گاهی اصلا حوصلشو نداشتم دلم میخواد تنها بمونم گاهی...وقتی نیست خیلی دلتنگش میشم وقتی هست هم از بس سر به سرم میذاره اعصابم خرد میشه از بس شوخی میکنه و سر به سرم میذاره
از طرفی چند سال هست پدرم فوت شده و پدرش افتاده دنبال ارث و درگیر و فکرم مشغول مامانم و خواهرمم هست بابام واقعا فرشته بود خدا بیامرز...ولی ولی با همه اینا این روزها یه جوریم...تازگیا شنیدم که خانواده پدری گفته بودن همون اولا که نامزد کرده بودیم گفتن این پسره گدا گشنه کیه ما نمیذاریم زن این بشه و ما فلان چنان
مشکل از چیه