شوهرم دیروز جاریم اینارو با خانوادش برداشته بود برده بود گردش به من گفته بود میره ماموریت
منم شانسی فهمیدم آنقدر گریه کردم چشام بدجور باد کرده
چیزی هم میگم میگه تو مریضی تو افسرده ای... گروه خونی به اوتا نمیخوره
جالبه ماشین و هم مال منه
من دیسک کمر دارم که نمی تونم زیاد بشینم ...این و کرده بهونه
در صورتی که اگر میخواست می تونست جای نزدیک بریم منم برم
اصلا نمی تونم فراموش کنم
لعنت به بیماری
حس میکنم ازش متنفرم
چون ازدواج دوممه دارم ادامه میدم
حق داری
حس بدیه
فکرکردم عقدی
حتما خوب میشی
برو دکتر مراقبت کن
ماشین رو از زیر پای این... بکش
چه سمیه شوهرت
خونش حلاله،بت حق میدم
چی بگم الان؟
اینقده اعصابم خورد شد که شوهر خودم بود حتما میکشتمش
سوییچ را از چنگش در بیار.یه دعوای اساسی کن
لعنت به شوهر بی درکت
چرا باید جاریت اینارو شوهر شما ببره؟ خانوادگی بردتشون؟
کارش خیلی مسخره و زشت بوده
دعوا نکن ولی من بودم بسیار سر سنگین میشدمذتا دیگه یادش بمونه .....
چقدر جاری و فامیلای همسرت بدجنسن.. چقدر نامردن. امیدوارم خوب جواب بگیرن.
اگه یبار مثل من بلا سر جاریت بیاری دیگه از دستش راحت میشی
