وای خدا این فامیل شده بلای جونم😐😐
عموم و زن عموم شب شام دعوت بودن منم واسشون زرشک پلو درست کردم
حالا عموم هعی تعریف میکرد از غذا و میگفت خیلی خوشمزهه شدههه بعد بهو زن عموم پرید به عموم که من هر شب اینو واست درست میکنم خیلیم خوشمزهتر یبار تعریف نکردی😐 بعدم قهر کردددد پاشد از سر سفرع رفت اونور جلوی تلویزیون
حالا منو بابام با پشمای ریخته نگاش مبکردیم عمومم داشت نازشو میکشید اونجا حالم بهم خورده بود از وضعیت
کاش واقعا مامانم نمیرفت و سه تایی میرفتیم یه شهر دورتر دور هم و از شر ضربه های زن عموم به منو بابام و زنداییم به منو مامانم در امان بودیم
نمیدونم دیگه جدی باید چیکرد الانم اینجا مینویسمش خالی شم😐😑