بچها من واقعا مامانم و خاله هامو ک پیبینم خیلی دغدغه های کوچیکی دارن و واقعا حسودیم میشع بهشون
همه مدرک دانشگاهی دارن بچهاشونم بزرگن
واقعا هیچ کاری ندارن برای انجام دادن فقط غذا درشت کردن
خیلی زندگی ایده الیه به نظرم
صبحا ک میخوابن یک غذا درست میکنن
باقی روزم ک میرن خیابون گشت و گذار
ولی من کنکور دارم کلی درس دارم واقعا با نگاه کردن به زندگی خاله ها و مامانم حسودیم میشه
نوبت تو ام میرسه
آخیی اونا کاراشونو کردن و زحماتشونو کشیدن دیده
وقت آسایششونه، شمام تو سن اونا همین میشی
خ ب تو هم بچه مامانتی دیگه
کنکورم که داری داتشگاه قبول میشی میری سرکار
همینو کم داشتیم به ماماناتون هم حسودی کنید😐💔
معمولا مادر ها از دغدغه خودشون که رها بشن دغدغه شون میشه آینده بچه هاشون و حتی مهمتر خودشون
نمیدونم من متاسفانه اینطورم
اما در هرحال مادر و خاله هات روزهای تو‌رو‌گذروندن حتی سخت تر ... تو هم روزهای اونها رو تجربه میکنی و اون موقع فکر کن ببین کدومش بهتره
راستش من شخصا دلم میخواست جای تو‌بودم تا الان
دغدغه های الانم بیشتره گرچه شاید بچه هام متوجه نشن
قبولی کنکور به نسبت سابق راحت تره
فک کن مصلا یکی ک تازه بچه دار شده کلی دغدغه ی بچه داره ولی مامانم اینا بچهاشون هنه بالای ۱۸ سالن رسما دیگه مسئولیتی براشون نداریم
یکی ک تازه ازدواج کرده دنبال اینکه رابطش با خانواده شوهر اینجوری باشه اونجور باشه چجور باشه
ولی خب اینا دیگه چند سال گذشته و فهمیدن چطور باشه
بعد دغدغه من کنکوری اینه ک دانشگاه قبول شم
اینا قبول شدن مدرکشونم گرفتن
سرکاراشونم رفتن
میگم ک واقعا بی دغدغه ان
