فقط مادرمه
اونم ساده و کلامش مثل اونا گیرایی نداره
بهش گفتم
گفتم بهم میگه بی کس وکاری بری کسی نگهت نمیداره
گفت بمونیم خودم برات کاری جورمیکنم برات وسایل میخرم کارکنی
دیگه نمیدونم
ولیدمیدونم رو بچم حساسم
یکم شیطونه
اینجا نمیتونم نگهش دارم بفرستمش هم کسی مواظبش نیست
اونا هیچوقت نکهش نداشتن حتی یک روز توی این پنج سال بزرگ کردنش
خودشم میدونم نمیرسه بهش داروهاشو غذاشو