دعوامون شد با مادر شوهرم تو ی خو فعلا زندگی می‌کنیم خیلی غر بی مورد میزنه میگفت دیر پاشدی کدوم کثیفی ساعت ده میخابه پ کمکم نکردی هی میخابی فلان منم جوابش دادم اون گفت من گفتم خلاصه از روز اول روز خوش ندیدم همسرم زیاد خوب نیس از اون روز دعوا ک مادر شوهر پدر شوهر بی محلم میکنن و میدونم دوباره مشکلی پیش میاد همشون علیه من میشن و تنها و غریب افتادم اینجا
جدا زندگی کنین یجاارزش نداره
خب اونا به شما چیکار دارند شام و نهار جدا باش
حتی اگر نون خالی میخوری
خونت رو جدا کن
اگه نشد قهر کن
و طلاق بگیر
وای چرا میمونی پیششون
یه چیزی میدونن ک میگن دوری و دوستی
شما کم کم ارتباطتتو باهاشون کمتر کن(یهویی اینکارو کنی جبهه میگیرن )
خدایی چرا میاین فوری میگین طلاق بگیر شاید یکی ساده باشه و حزف شمارو گوش بده والا بخدا با طلاقم خیلی اینده انچنانی در انتظار نیست نمیگم هر خفت و خواریو تحمل کنین نه اصلا ولی دیگه واسه هر چیزیم نگین طلاق خب باید واسه زندگی تلاش کرد و مطمینا تو هر زندگی مشکل هست باید تلاش کنی حلش کنی ن اینکه فوری بری طلاق بگیری
هیچ راهی جز رفتن ازاون خونه نداری پس هرچ زودتر اقدام کن
هرچ دور باشی حرمتا بیشتر حفظ میشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
55 ثانیه پیش
55 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز