چه حسی میگیرید اون لحظه؟
یه حس مطمئن که ناخودگاه خبری به همراه خودش داره؟
و شما بدون اینکه بتونین مخالفتی کنین کاملا مطمئنین که اون الهام صحت داره و حقیقته؟
( انگار از ته وجودتون یه حسی یه خبری رو میرسونه که نمیشه بهش شک کرد، انگار اون حس کاملا محکم و مطمئن و قاطعه جوری که دست خودمون هم نیس، یهو الهام میشه )
چطور بگم.
یا یکی که کاملا مطمئن تو ذهنتون حرفی رو میزنه. جوری مطمئن که نمیتونین به نادرست بودنش شک کنین.
من به دلم می افته یهویی
والا من حتی حادثه طبس رو دیشب خواب دیدم دیگه ببین چطوریم
من فوت پدرم رو حس میکردم از یه ماه قبل
ولی نمیدونستم الهام و نمیدونستم نشانه‌ی فوت پدرمه
بعد فوتشون که نشانه‌ها رو چیدم کنار هم متوجه شدم که خیلی دیر بود برای هر کاری
من یکیو دوست دارم احساس میکنم ک بهم نرسیم ولی حداقل عاشقم میشه ، در صورتی ک خیلی از من بالا تره
بله کاملا متوجه حرفتون شدم
من سخته اون لحظه حسم ولی میپذیرم چون به خدا واهل بیت وکمکشون ایمان دارم
گاهی تو ذهنم چیزی گفته میشه الهام میشه
معمولا دلیل رفتار های یه شخص که مدت ها برام‌سوال شده
اینقدر منطقی و درست هست اون الهام و جوابی که بهم گفته میشه اصلا نمیشه بهش شک کرد
دقیقا همینی که گفتی
منم همینم ،خیلی از اتفاقات کوچیکه و بزرگو از قبل متوجه میشم
من بعد تصادف اینجوری شدم ضربه بدی به سرم خرد چند ماه کما بودم از اون موقع یه طوری شدم که بدون این که بخوام از یه سریع اتفاقات اینده با خبر میشم حالا مثلا 1 روز دیگه شایدم 1 سال دیگه اوایلش دوست داشتم ولی الان متنفرم انگار همش تکراری زندگی میکنم
اتفاقای بد رو معمولا احساس میکنم از قبل
