بچه ها ی تاپیک ۴ماه پیش زده بودم ولی الن دوباره کپی میکنم که درجریان اولش باشین
من از دانشگاهم زدم بیرون...گویا دنبال من بودن من واقعا نفمیدم و پیاده بودم...کنار یه عابر وایسادم که کارمو انجام بدم اون آقا هم با موتور بودن پیاده شد اومد کنار عابر
منتظر موندم نوبت من شه کارمو انجام بدم و تا دم باجه ایستادم شروع کرد به حرف زدم گفت معذرت میخوام(یه سری برگه دستم بود و کلاسورم)گف از کلاس میاین...گفتم نه داشتم رمزمو میزدم انقدر حرف زد یجابجا میزدم همش یکمم هول شدم..گفت دانشجو ایین گفتم چطور گفت همینجوری معذرت میخوام دید رمزو اشتباه زدم کارتمو بیرون آوردم گف میخواین از کارت من بکشین تو عالم همسایگی مشکلی نیست!!!درصورتی که من این آدم رو هیچ وقت یادم نمیاد
گفت اهل کجایین گفتم میشه بذارین کارمو انجام بدم؟ لحنم جدی تر و تند شد چون واقعا اعصابم خورد شد حس خوبی ام نداشتم چند بار عذر خواهی کرد گفتم خواهش میکنم رد شدم و...
ببخشید طولانی بود اینجا نوشتمش
اومده بود دنبالم باز بیخیال شدم رفتم توی یه کوچه دیدم دقیقا با موتور از روبروم اومد اون طرف وایساد نگاش نکردم گف ببخشیدااا من زیاد سوال پرسیدم ازتون خانوم گفتم خواهش میکنم..گف نگفتین اهل کجایین واقعااا اعصابم خوووورد بود هیچی نگفتم رد شدم برگشتم گفتم عذر میخوام به شما ربطی داره؟ گف نه معذرت میخوام ببخشید بچه ها کوچه خلوت بود واقعا ترسیدم و خودمم حالم بد گرفته بود بدتر بغض کردم اما اومد و آدرس خونمونم یاد گرف
آدرس خونمونو یاد گرف😭😭
خب حالا ...ایشون بعد اون دیدن...مادرشون رو گویا برا تحقیق فرستاده بودن..ولس بعد هیییچ خبری نشد منم انقد درگیر امتحانا و..بودم خیلیییی کمرنگ شده بود و گذاشتم پای مزاحمت خیابونی
حالا این چند روزه بازم مدام تو مسیرم پیداشون میشه اصرار دارن که نگاهشون کنم یا صحبت کنمکه من حتی مستقیم تو صورتشم نگا نکردم
با اینکه من ۳ماه نبودم خونمون تازگیا برگشتم
باز امروز اون پسره اومده بود دم آموزشگاه رانندگی که ۳جلسه است میرم!!!!!!!
بعد پیاده شد من نرفتم داخل آموزشگاه وایسادم که مربی بیاد برم میخواس بیاد سمتم رفتم داخل آموزشگاه تو حیاطش بودم که اومد سلام کرد
ناخوادگاه جواب دادم...اول نشناختم فک کردم خب شاید یکی از مسئولای آموزشگاه باشه من نشناسم
بعد ی لحظه نگام بش افتاد فهمیدم این همه پسره کَنه است!!!
برگشت گف میشه ی لحظه وقتتونو بگیرم اصن جواب ندادم خودمو با گوشی سرگرم کردم زدم بیرون از محیط آموزشگاه
😭😭تا سر خیابون اومد
ینی دستام داش میلرزیداا...خلوتم بود...تو پیاده رو بودم اومده میگه خانوم معذرت میخوام میشه یه لحظه..دیگه گوش نکردم هی چی گف...رفتم بالاتر هی گوشی دم گوشم بود ک مثلا دارم با تلفن صحبت میکنم به مربیم زنگ زدم که زودتر بیاد برم
هنوزم استرس دارم...محیط به شدت کوچیکه تو این شهر ۹۰درص همدیگرو میشناسن...حتی منشی آموزشگاهم آشناس...داداشمم میشناسه...نمیخوام کسی اینو سمت من ببینه هزارتا فکر ناجور بکنه
من چیکار کنم؟
(نگین پوششت بده من چادری ام توی شهر خودمون و حجابمم عالی بود کلا نمیدونم این آدم چی تو من دیده🤦♀️🤦♀️🤦♀️)