داداش کوچیکم مریض شده بیمارستان بستریش کردن اون ۲ سالشع فردام اولین روز مدرسه داداشمه قلبم آتیش گرفت امروز انقد بغض کرده بود تا بغلش کردن گریه کرد 💔
خودمم انقد دلم گرفته نفسم بالا نمیاد منم کوچیک بودن مامانم همیشه سرکار بود منم خونه مامان بزرگم بودن اولین روز مدرسم مثل یتیما تک و تنها رفته بودم 💔
لباسشو اتو کردم کتابشو بردن سیمی کردم برچسب گرفتم همه وسایلشو برچسب زدم کیفشو آماده کردم آب هم گذاشتم یخچال براش بردمش ارایشگاه موهاشو زدم حموم کرد الان خوابیده 🥹🙂
دیدم ی خانوم تاپیک زده گل گرفته باید گل میگرفتم ؟ 💔 ب ذهنم نرسید بود دیگه..💔