الهی بشکنه دستش
مال من گوه میخورد دست روم کنه
ولی فقط یکبار لباسموگرفت منو برد دم در گفت برو از خونم بیرون
گفتم میرم نه الان
وقتیم رفتم هم خودش هم کل خونپادش پشت سرم گریه میکردن
پدرشوهرم و خواهرشوهرم نمیذاشتن دم ماشینو ببندم
کاش توخونه زندگی خودمون انقدر غریب و غریبه نبودیم
بهم میگفت ندارم ندارم ندارم نمیشه نمیشه نمیشه نمیام نمیام نمیام نمیتونم نمیتونم نمیتونم
همش نه نه نه نه نه نه نه...
هزاران بار رفتیم بیرون یهووسط راه دورزد منوپیاده کرد
چرا؟چون ج..دلش خواسته ک بده اینم سگ قلاده ب گردنش..
حالاچی..
انقدردنبالم واق واق کنه تا پدرش دربیاد