الان که نزدیک یک ماهه عمل کردم، پرستار تمام وقت گرفته برای روز، شب خودش بچه رو میشوره، پوشک میکنه، می خوابونه، نصف شب بلند میشه بهش شیرخشک میده و پوشکشو عوض می کنه، منم کاری داشته باشم برام انجام میده
وقتی هم از اتاق عمل بیرون اومدم از نگرانی صورتش کبود شده بود و همینکه با هم صحبت کردیم گریه کرد، همینا فکر می کنم محبت باشه
نگم‌بهتره
تو چت فلبداهه شعر میگ هرچند گاهی ریتم نداره شعرهاش🤣
قبل اومدن زنگ میزنه چیزی نمیخوای بخرم
خرمالو و کیوی متنفره ولی چون من دوس دارم میخره برام
گاهی،صبح زودبیدارم میکنه و میگ پاشو بریم صبونه بزنیم
حالا کله پاچه ای حلیمی چیزی
هر وقت بگم فلان قدر پول بزن اصلا نمیگ برا چی میخوای
تا وقتی نه نه و آبجیش هستن چرا من الهی صبح بیدار نشه
دلم به حال خودم سوخت جدا،خیلی تنهام تنهای تنها،خانوادگی کلا سردن بی محبت بی احساس ،
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
31 ثانیه پیش
31 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز