یه روز داشتم میرفتم بیرون ماشین عبوری گرفتم و وقتی سوار شدم پسره هی داشت نگام میکرد به نظر آدم خوبی بود بعدش تو راه سنمو پرسید...
بعد من زیاد محل نمیدادم گفت از راه نزدیکتر برم مشکلی نیست گفتم نه چون عجله داشتم
پسره تو راه زد کنار اسلحه گذاشت رو سرم 💔