داداشمو از روز عروسیم ندیدم
برای روز عروسیم یکساعت گریه کرد
وقتی اومدن دیدنم باز نشست تو حیاط چقدر گریه کرد منم واس اینکه نمیتونم خودمو کنترل کنم نرفتم پیشش چون دیگ اگ گریه بیوفتم تا دوساعت سکسکه و گریه ولم نمیکنه
امشبم رفتیم مهمونی مامانم دعوت کرد باز نتوست بیاد پیشم ولی من برا دیدنش بال بال میزدم برم پیشش و بغلش کنمو تا میتونم بوسش کنم
۱۳ سالشه