دعوا کردیم کی آشتی میکنیم بنظرتون

بخادم چه فایده 

جلو خونوادش بد حرف زد اونا فهمیدن 

البته منم تازگیا چون اینجوریه اخلاقش و درست نمیکنه منم تازگیا وقتی اینجوری می‌کنه بادمیکنم سرسنگینی میشم حرف نمی‌زنم باهیچکس 

تابفهمن اگه شوهرم اذیت کنه منو منم با همه سرد میشم و کنارشون نیستم دیگه 

تا بفهمم من حل ساده نیستم که هرکس هرجوربخاد حرف بزنه عمل کنه 

منم تعصب دارم غیرت دارم رو خودم 

کدوم اخلاقش ترک بدم 

الان حرف بزنه خوبه یا نه 

تاپیک قبلمو بخون میفهمی چون خواهرش سر بچم داد زد 

که ساکت باش چون جیغ میزد 

چون شوهرمم داد زد سرش گفتم دادنزن که همه داد میزنن 

بعد خواهر کوچکش بعد یگ‌ربع همین حرف خودمو جوردیگه بهم گفت و شوهر خنگم خندید باهاشون 

میتونست اخم کنه 

چون گفتم دستشویی دارم یک جا نگه دار درگیر بچه بودم نگه نداشت 

درحالیکه توراه برای سیب زمینی نگه داشت 

خاستم بفهمونم به همشون که من اوقاتم تلخ باشه دوربرتون نمیام 

اونام احترام‌نگه دارن

من بارها گفتم بهش منو خراب نکن جلو دیگران 

احمق نمی‌فهمه 

بری همین بقیه پررو شدن 

لجبازی نمیکنم که 

حرف میزنه انجام میدم براش 

شبم میخام کارای خونرو بکنم 

می‌دونی چی ذهنمو درگیر کرد 

اینکه کارتش دستم بود خرج میکردم بی اینکه بپرسه چی خریدی 

محلول شپش خریدم چندبار نزدیک پوتصد خرج کردم 

این کارمگه دوست داشتن نیست 

چطور راضی شدی دلمو بشکنی خرابم کنی جلو دیگران بی تفاوت باشی نسبت به نیازمن

دوست دارم دوباره خوب شیم باهم وقتی آشتی هستیم واقعا گوش می‌کنه حرفامو 

ناراحتم ازش 

خراب می‌کنه منو 

یا بعد شش سال لونشب گفت دستپختت بده به زور میخورم 

درحالیکه غذا میارم همرو تا ته میخوره 

آدمی هم نیست که کم باشه یا بد مزه نگه 

دلم گرفته خیلی 

خیلی دلم میخواد برم سر کاری که منو نبینن خونوادش ماه ها 

خودشم ببینه سرم شلوغه پول دارم به خودم میرسم سرحال شدم بچمو ببرم مهد شادباشه 

میدونی یک اشتباهی کردم من چند وقت پیش کار تو دفتر خدمات قضایی خورد بهم گفتن پنج تومن می‌دیم بیمه هم جدا 

سابقه هم نمیخاد 

کاش میرفتم حداقل کار یادمیگرفتم برام سابقه میشد حقوقم بعداً زیاد میشد 

کارم اداری بود در ارتباط بارشتم بود 

بچه ها گفتن آزمون شرکت کن 

آزمون های ماهم سخت سنگین مشغله خونه زندگی بچه مگه میشه بخونی