خانواده من با خانواده شوهرم و جاریم قهرم.
سر یه سری مسائل ک نمیشه الان بگم طولانیه.
بعد هیچ کدوم از خانواده شوهرمم با ما رفت وآمد ندارن و فعلا جاریم شده عروس سوگولی حالا اینا ب کنار ب درک...
دخترم ۹سالشه رفته خونه عموش با دختر جاریم و دختر خواهرشوهرم حرف میزدن ازلوازم تحریر مدرسه و کیف هاشون.دخترمن قبلا ب دختر جاریم گفته بوده کیف من روش لامپ داره و بهش ضربه بزنی لامپش روشن میشه الکی نمیدونم چرا اینجوری گفته.بعد دیشب ک بچه ها داشتن باهم صحبت میکردن دخترم گفته کیف من مدلش فرق داره من الکی گفتم کیفم لامپیه.
جاریم بهش گفته چرا دروغ میگی دخترم گفته شوخی کرده بودم.جاریم به دختر خواهرشوهرم گفته زن دایی جون اینا کل خاندانش دروغگو ان منظورش خانواده پدرمن بوده.
من از این حرفش خیلی ناراحتم میخوام دخترش اومد خونم یه چی بگم بره ب مادرش بگه ولی نمیدونم چی بگم میشه راهنمایی ام کنین.
درضمن بنظر خودم بی سیاست ترین زن دنیا هم خودمم😭