2777
2789

خیلی دلم تنگشه ولی از کقتی از دنیا رفته فقط دوبار درست حسابی خوابشو دیدم

چیکار کنم خواب ببینم بغلم کرده یا هرچی🥲خیلی بهش فکر میکنم ولی نمیشه

دعایی سوره ای چیزی هست بشه؟

(اگه اعتقاد ندارین رد شین و کامنت نذارین)

یه فاتحه یا صلوات برای روح عزیز از دست رفته ام میفرستی؟ممنون قشنگم   باهم مهربون باشیم،همه مون خسته ایم..:)

بسم الله الرحمن الرحیم 

ابتدا وضو میگیری

بعدش برای اون شخص مرحوم فاتحه میخونی

بعدش اسمش رو کف دست راستت می نویسی 

و در نهایت به بالشت زیر سرت میگی که خاب فلان شخص رو ببینم.....

  ♠️من یه درخت تنومندم که ریشه هاش محکم شدن داخل خاک..هیچ طوفانی این درختو تکون نمیده❤😊                                         

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من همینطور پنج شنبه بود رفته بودم امام زاده سرخاک خیلی هم دلم گرفته بود

مثل همیشه هفت تا سوره قدر خوندم برا رفتگان بعد سرخاک بعدم رفتم یکجا نشستم سوره یس خوندم بعدم سلام دادم بع امامزاده 

جلو درم یک دختره رو ویلچر بود هر پنج شنبه و جمعه میدیدمش هیچی یک دوتومنی بیشتر نداشتم دادم بهش درواقع پول خود مادرم بود خدابیامرزتش

قصد خاصی هم نداشتم گفتم برای خودت دیگه برسه

شبش که خوابیدم 

خواب عجیبی بود

هر شب خوابشو میدیدم که مثلا اخم میکنه یا کاری داره یا میدیدم زندست برگشته و...ولی یک طرفه بود

دیگه شب واقعا عجیب بود تو خواب دلم خواست بغلش کنم و ببوسمش و تو خواب سرگردون بودم بعد یک جا بود داشت از خدا گله میکرد منم پای صحبتش گفتم همه اینا ک..صشعره و یکسری حرف دیگه زدم یادم رفته یک خانومه بود با دخترش فکر کنم خانومه فوت شده بود بعد دختره گفت راست میگه (فکر کنم گفتم تا خدا نخواد یک برگم رو زمین نمی افته)

بعد تو همون خواب انگار یک اراده خاصی بود داشت به حرفامون گوش میداد بعد نمی دونم به خاطر حرفم بود یا چیز دیگه اجازه داد قشنگ ارادشو حس کردم ببعدم مامانم گفت برا اولین باره اینطوری همو می بینیم اجازه دادن 

بعدم همو بغل کردیم و بوسیدمش تا تموم شد جدامون کردن انگار دونفر منو گرفتن به سمت اسمون بردن 

بعد برگشتن به بدنمم حس کردم

من هیچم    کوبیده شده    در هم آمیخته    مثل خرابه ای     در جای ساکت و دور افتاده     بدون اینکه    بقیه متوجه حضورت باشن...
من همینطور پنج شنبه بود رفته بودم امام زاده سرخاک خیلی هم دلم گرفته بودمثل همیشه هفت تا سوره قدر خون ...

همون لحظه هم بیدار شدم

من همیشه قبل خواب وضو می گیرم

سه تا توحید و ۱۴ صلوات و ایت الکرسی و تسبیحات حضرت زهرا چیزای دیگه میخونم بعد میخوابم (اعمال قبل خواب)

من هیچم    کوبیده شده    در هم آمیخته    مثل خرابه ای     در جای ساکت و دور افتاده     بدون اینکه    بقیه متوجه حضورت باشن...
همون لحظه هم بیدار شدممن همیشه قبل خواب وضو می گیرمسه تا توحید و ۱۴ صلوات و ایت الکرسی و تسبیحات حضر ...

یک چیزی بگم مطمئن نیستم ولی شاید به خاطر امامزاده بود یکجور شفاعت واسطه بود

من هیچم    کوبیده شده    در هم آمیخته    مثل خرابه ای     در جای ساکت و دور افتاده     بدون اینکه    بقیه متوجه حضورت باشن...

نمیدونم@منم خیلی دوس دارم همسرمو ببینم چلی نمیاد خابم خیلی سرنمازالتماس خدامیکنم که بیادخابم ولی نمیاد💔

آرامم🖤آنکه می رود فقط می رودولی آنکه می ماند درد می کشدغصه می خوردبغض می کنداشک می ریزدو تمام اینها روحش را به آتش می کشدو در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود🥀🖤

من یه شب خواب پدر دوستمو دیدم جالبی ش این که تا حالا پدرش رو ندیده بودم‌این بنده خدا رو کلا من چند ماه میشناختم از وقتی هم شناختم پدرش فوت شده بود

براش تو خواب یه بسته اورد داد من که بهش بدم

وقتی بهش گفتم گفت دیشب خیلی گریه کردم و صداش زدم اتفاقا بشته ای هم که توی خواب داده بود در راستای مشکلش بود

ولی عجیبه چرا اومده بود بخواب من به خواب خودش نرفت

خوشیحالت واقعا من خیلی دوست دارم مثل شما باشم

نظر من اینکه که خودم کلا ادم خاصی نیستم بمیرمم میزم جهنم 

ولی شما بخواه شبیه یکی مثل حضرت زهرا شی یا امام علی یا یکی مثل ابراهیم هادی زندگی نامشونو بخونی خیلی تاثیر داره روت 

کم کم یک سال دوسال طول میکشه ولی خواستن توانستن است

من هیچم    کوبیده شده    در هم آمیخته    مثل خرابه ای     در جای ساکت و دور افتاده     بدون اینکه    بقیه متوجه حضورت باشن...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792