سلام خوبید
دوستای عزیزم خواستم یکم باهاتون درد دل کنم
دوماه پیش روزیکه میخواستیم بگردیم دنبال خونه ک زندگیمون رو شروع کنیم بدترین اتفاق عمرم افتاد
منوشوهرم توعقدبودیم ووسایلمون روتکمیل کرده بودیم ک زندگیمونوشروع کنیم شوهرم ۲،۳ماه خونمون بودو دوسه روزی میشدکه تصمیم گرفته بودبرع تهران پیک موتوری ،دوسه روز ک ازرفتنش گذش زنگ زدگف بیاتهران بگردیم دنبال خونه کارم خوبع ولی دوس دارم شب بیام توخونه خودم منم ازشمال رفتم پیشش صبح زودرسیدم و تاشب باهم بودیم بعدش منورسوندخونه عموم توی پاسداران ،گفت من یکم دیگه با اسنپ کارکنمو ی بسته دبگه ببرم میام پیشت ،خیلی خجالتی بودو هرکاری کردم بیادهمون موقع خونه عموم گف خجالت میکشم کلی آبجیم بش زنگ زد باهاش حرف زدبازم قبول نکرد بعد ک ازهم جداشدیم دیگه برنگشت و گوشیش هم خاموش شده بود و چون موتورش ب نام من بودازپلیس راهورساعت ۴ونیم صبح برام پیام اومدبامتن تصادف خودروی شما...
خلاصه من تا۱۱صبح فرداش نتونسم پیداش کنم گوشیش خاموش بود و بعدش زنگ زدم به ۱۱۰واونا گفتن بزنگ به اورژانس استعلام بگیر اسم وفامیلشو گفتم گفتن همچین کسی نیس ولی ی مجهول الهویه هس توی بیمارستان شهیدسلیمانی شهرقدس برو ببین خودش هس یان ،رفتم و متاسفانه انقدشدت ضرباتی که به سرش واردشده بودزیادبودصورت قشنگش کلی ورم کرده بود،۱هفته توی کمابود و بعدش 😭😭😭عزیزدلم روازدست دادم،مابعداز۶سالوخورده دوستی بهم رسیدیم بخاطرمشکلات مالیش نمیتونس بیاد،مشکل خانوادگی اصلانداشتیم من کلاباخانوادش درارتباط بودم اونم همینطور
خلاصه ۱سالودوماه عقدبودیم و دقیقانزدیک عروسیمون بودک اینجوری شد😭
خیلی دلتنگشم خیلی دوسش داشتمودارم
لطفابراش فاتحه بخونید و صلوات بگید
اسم وفامیلش هم مرحوم کربلایی مهدی رجبی 😔🥀