2777
2789
عنوان

خاطره زایمانم با جزییات

| مشاهده متن کامل بحث + 1010 بازدید | 58 پست

اولین راه رفتنم بعد سزارین خیلی خیلی سخت بود ولی من با شوق انجامش دادم. ذوق داشتم ک‌دخترم پیشم‌ بود. ظهرم چند نفر از اقوام اومدن ملاقاتم شوهرمم خیلی حس خوبی ب بچه داشت هیچوقت ندیده بودم اینقدر علاقه نشون بده ب کسی. 

منتظر بودم جواب ازمایش بیاد ک عصرش مرخص بشم بیایم‌خونه

فقط 4 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
با وجود آیودی مسی باردار شدم .دکتر نتونست ایودی رو در بیاره الان همزمان ایودی و جنین کنار هم هستن دعا کنید برام سالم به دنیا بیاد نی نیم🥺
اولین راه رفتنم بعد سزارین خیلی خیلی سخت بود ولی من با شوق انجامش دادم. ذوق داشتم ک‌دخترم پیشم‌ بود. ...

خب ادامه 

تو یک زنی ^_^..! زیبا باش! لباس خوب بپوش! ورزش کن! مواظب هیکل و اندامت باش! هر سنی که داری خوب و زیبا بگرد! همیشه بوی عطر بده! مطالعه کن و آگاهی ات را بالا ببر... خودت را به صرف قهوه ای یا چایی در یک خلوت دنج مهمان کن! برای خودت گاهی هدیه ای بخر! وقتی به خودت و روحت احترام میگذاری احساس سربلندی میکنی آنوقت دیگر از تنهایی به دیگران پناه نمیبری و اگر قرار است انتخاب کنی کمتر به اشتباه اعتماد میکنی یادت باشد .."برای یک زن عزت نفس غوغا میکند"          

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

جواب ازمایش اومد عفونت توی خون بچه بود

و بچه رفت ان آی سی یو ب صندلی هم کنار دسش دادن ب من 

من موندم و ی بچه ی لخت و بدون هیچ تجربه ای با شکم پاره بالای سر بچه. 

فقط 4 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
با وجود آیودی مسی باردار شدم .دکتر نتونست ایودی رو در بیاره الان همزمان ایودی و جنین کنار هم هستن دعا کنید برام سالم به دنیا بیاد نی نیم🥺

خلاصه‌کشت خون فرسادن ازمایش و از همون شب انتی بیوتیک شروع کردن برای بچه. صندلی ک داده بودن بشینم شبا میشد تخت.

خیلی سخت بود یک‌ روز بعد از عمل بجای اینکه بیام خونه همونجا موندگارشدم . هوا هم همش بارونی و برفی بود .چون رگای بچه ضعیف بود مرتب رگاش خراب میشد چون سروم وصل بود باید سوزن کاریش میکردن ک‌ رگ جدید پیدا کنن

فقط 4 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
با وجود آیودی مسی باردار شدم .دکتر نتونست ایودی رو در بیاره الان همزمان ایودی و جنین کنار هم هستن دعا کنید برام سالم به دنیا بیاد نی نیم🥺

میدیدم زیر دس کوچیکش یا پاش اب جمع شده سریع صدای پرستارا میزدم میگفتن رگش خراب شده باز سوزن کاری. من طاقت نداشتم میرفتم بیرون. بچم‌داغون کردن جواب کشت خون اومد باز مثبت بود عفونت توی خونش. میگفتم کاش زودتر سزارینم میکردن اینا ک‌میدونسن ممکنه بچه عفونت خون بگیره

فقط 4 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
با وجود آیودی مسی باردار شدم .دکتر نتونست ایودی رو در بیاره الان همزمان ایودی و جنین کنار هم هستن دعا کنید برام سالم به دنیا بیاد نی نیم🥺

روزای سختی بود پرستارا مهتابی روش روشن میکردن چون زرد شده بود تا اینکه یک‌هفته گذشت گفتن فردا مرخصی دیگه جواب کشت خونش میاد منم چیامو جمع کردم ک‌فردا مرخص بشم. بخیه هامم نتونسه بودم بشورم یا برسم بهشون.ولی شیرمم زیاد بود مرتب شیر میدادم ب بچه یا میدوشیدم فریزمیکردم.

فقط 4 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
با وجود آیودی مسی باردار شدم .دکتر نتونست ایودی رو در بیاره الان همزمان ایودی و جنین کنار هم هستن دعا کنید برام سالم به دنیا بیاد نی نیم🥺
میدیدم زیر دس کوچیکش یا پاش اب جمع شده سریع صدای پرستارا میزدم میگفتن رگش خراب شده باز سوزن کاری. من ...

چه بی مسیولیت بودن کادر اون بیمارستان

بزرگترین شکوه ما در هرگز نیفتادن نیست، بلکه در برخاستن پس از هر بار سقوط است.

صبح ساعت ۶بود پرستار اومد بالا سرم گفت اگر بگم باز مثبت شده چی میگی گفتم شوخی میکنی گفت نه باز کشت خونش مثبت شده انتی بیوتیک هاش عوض کردیم قوی تر کردیم.خیییلی لحظه سختی بود . مامانم اومد پیش بچه رفتم خونه ی دوش بگیرم از بیمارستان زنگ زدن ک‌بیاید رضایت بدید اب کمر بچه بگیریم. با گریه رفتم بیمارستان شوهرم‌ رضایت نداد .انتی بیوتیک ها قوی تر کردن بعد ی دکتری اومد گفت ممکنه ب کلیه بچه اسیب بزنه این انتی بیوتیک ها خیلی قویه. باز کشت خون فرسادن ازش. خلاصه شد روز چهاردهم ک‌ بستری بودیم. گفتم با مسولیت خودم میخام مرخص بشم. بخیه های سزارینمم‌ خودم کشیدم تو بیمارستان

فقط 4 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
با وجود آیودی مسی باردار شدم .دکتر نتونست ایودی رو در بیاره الان همزمان ایودی و جنین کنار هم هستن دعا کنید برام سالم به دنیا بیاد نی نیم🥺
صبح ساعت ۶بود پرستار اومد بالا سرم گفت اگر بگم باز مثبت شده چی میگی گفتم شوخی میکنی گفت نه باز کشت خ ...

میگن وقتی از زندگی خسته شدی یاد مادری بیفت ک تازه زایمان کرده خودش ب مراقبت نیاز داره ولی تو بیمارستان مجبوره روزها بالاسر نوزادش وایسه 

یاد تو افتادم 

الهی دخترت بعدها ی خانم دکتر یا خانم مهندس بشه جبران سختی هات بشه 

برای شادی روح پدرم و برادرم صلوات و فاتحه بفرستین بهم بگین منم برای امواتتون بخونم

دیگه مرخصش کردم اوردمش خونه بعد از دوسه روزم رفتم‌ ازمایشگاه جواب کشت خونش گرفتم منفی شده بود خداروشکر.

افسردگی شدید گرفته بودم حساس بودم دوسنداشتم کسی بچمو بغل کنه خیلی حساس شده بودم.


تمام لباسای سایز صفر بچه براش کوچیک‌ شده بود بدون اینکه پوشیده باشه.

مادرشوهرمم هر روز روزی دوسه بار میومد خونمون بچه‌رو بغل میکرد من سختم بود. دس خودمم نبود. بعدم ب شوهرم گفت چرا ما میایم خونتون زنت تو خودشه شوهرمم برای اولین بار طرفم گرفت گفت چیکار کنه پاشه برقصه جلوتون؟

فقط 4 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
با وجود آیودی مسی باردار شدم .دکتر نتونست ایودی رو در بیاره الان همزمان ایودی و جنین کنار هم هستن دعا کنید برام سالم به دنیا بیاد نی نیم🥺
2801
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز