یک دختر خاله دارم روانشناسی دانشگاه آزاد خونده،به هر کس میرسه میگه اختلال داری!
پشت هرکس میخواد صحبت کنه ده تا اختلال بهش میجسبونه
یه خونه خریده یه ماشین، چند وقت پیش خواهرمو تو کوچه دیده، از داخل ماشین دست تکون داده که خواهرم بره به سمتش، خواهر منم از دور احوالپرسی کرده
کلاً چشم و دل سیر نیست، هرچی بخره سریع استوری میکنه همه فامیل آشنا همینو میگن که چقدر اینا هرچیزی به چشمشون میاد
به مراجعین مطب روانشناسیش میگه مریضام 😂
چند وقت قبل شوهرش میخواست مدرک لیسانسش رو از دانشگاه بگیره و چون شهرشون از ما دوره، خودش نمیتونه بیاد بگیره،
بعد من چند وقته مادرم خیلی حالش بده من کاراشو انحام میدم،
دیدم اون دختر خاله دیگه ام (خواهر این یکی) بهم تماس گرفته کلی عذرخواهی که اگر میشه تو برو مدرک رو بگیر وکالت برات میفرستیم
منم گفتم باشه
بعد دیدم حال مادرم بدتر و مهمون هم داریم زنگ زدم خاله ام عذرخواهی کردم و گفتم به این زودیا نمیتونم برم
بعد دیشب خاله ام زنگ زده میگه دخترم الان اینجاست میگه با ما روراست باش، اگر نمیتونی انجام بدی ما بدیم یه نفر دیگه انجام بده ما درکت میکنیم مامانت مریضه خب
منم گفتم انجام میدم
بعد که تلفن رو قطع کردم خیلی حالم بد شد، این آدم اینقدر مغروره حتی موبایل رو نمیگیره یه زنگ بزنه خودش کار شوهرش رو بگه، اصلا نه زنگ میزنه بهم نه پیام میده
هزار نفر رو واسطه میکنه ولی خودش حتی یک پیام نداده بهم، من حتی اطلاعات شوهرش رو بخوام بگیرم باید زنگ بزنم به خاله ام
خاله ام اون شب حای نگفت دخترم سلام میرسونه و ببخشید و ..
گفت دخترم الان اینجاست میگه با ما روراست باش!!!!
احساس میکنم منو گوسفند فرض کرده
به نظرتون درست احساس میکنم یا بدبین هستم
کار درست چیه
برم بخاطر خدا کارشون رو انجام بدم یا انجام دادن کار پر رو و وقیح میکندشون