وقتی اومد خواستگاری دنبال دختر خوب و نجیب میگشتن خونمون پاکدشت اونا تهران بود گفتن مهم دختر خوبه
بعد ما خونمونو بردیم پرند اونجا عقد اینا کردیم
بعد پنج سال تو هر دعوایی بهم میگه بچه ورامینی بچه دهاتی بچه شهرستانی
درصورتی که فرهنگ خاتواده ما صد برابر بالاتر از اوناس
من تحصیل کردم ولی خودش دیپلمم نداره تاحالا به خودم اجازه ندادم مسخرش کنم بگم بی سواد
خیلی دلم شکست ازش